روزگار رهایی

گزینش و تصحیحی بر روایات "روزگار رهایی"، ترجمه علی اکبر مهدی پور

روزگار رهایی

گزینش و تصحیحی بر روایات "روزگار رهایی"، ترجمه علی اکبر مهدی پور

روزگار رهایی

روزگار رهایی
ترجمه یوم الخلاص
نویسنده: کامل سلیمان
مترجم: علی اکبر مهدی پور

با توجه به این که مولف گرانقدر، به هنگام نگارش کتاب مآخذ روایات را یادداشت نکرده، سپس به درخواست دوستان و خوانندگان برای چاپ سوم به جمع آوری مآخذ پرداخته، از این رو در ذکر ارجاع دقت کافی ننموده و به صرف تطابق محتوای روایت اکتفا نموده است.
در این وبلاگ برآنیم تا روایات وارده در کتاب روزگار رهایی را تک تک مورد بررسی قرار داده و متن های مشابه روایات را به همراه منابع دقیق ذکر نماییم.

پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله می‌فرماید:

جابر بن عبدالله انصاری از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله پرسید:

آیا شیعیان در عصر غیبت از قائم عجلاللهتعالیفرجه بهره می‌برند؟ فرمود:

217. ای والذی بعثنی بالنبوه، انهم لینتفعون به، ویستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب

آری، سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، مردمان از او بهره‌مند می‌شوند و از نور ولایتش کسب نور می‌کنند، آن چنانکه مردم از خورشید استفاده می‌کنند، اگر چه در پشت ابرها نهان باشد.[1]

اگر رهنمودهای رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلام نبود، ما نیز در وادی ضلالت گم می‌شدیم و در تیه غوایت با دیگر گمشدگان حیران و سرگردان گام می‌سپردیم و از شک و تردید رهائی نداشتیم. خدا را سپاس که قلب عالم امکان را شناختیم و در حومه مغناطیسی جذبه‌های ولایت قرار گرفتیم و اکنون از فیض اعتقاد به وجود اقدس آن مهر تابان برخورداریم. شب و روز در انتظار مقدم شریفش ثانیه‌شماری می‌کنیم و از شمشیر عدالتش هراسناکیم، و به خدا پناه می‌بریم از اینکه در لحظه ظهور آن قبله خوبان در راهی جز راه او، و در خطی جز خط او باشیم. به دقت مواظب هستیم که حتی به مقدار یک سر مویی از خط او به دور نباشیم و از سنت جد بزرگوارش صلیاللهعلیهوآله و پدران عالی‌قدرش گامی منحرف نشویم. و خود را آماده می‌کنیم که در روز موعود در میان یاران آن حضرت روی در روی کفر و نفاق بایستیم، و در اعتقاد به وجود اقدسش هرگز دچار شک و تردید نشویم، اگر چه قرن‌های متمادی در پشت پرده غیبت پنهان باشد. از هیچ عقیده انحرافی پیروی نخواهیم کرد و از شاهراه هدایت منحرف نخواهیم شد. به آنچه از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام به ما رسیده اعتقاد راسخ داشته، از هر اندیشه‌ای که برخلاف آن باشد بیزاریم.

شب و روز در انتظار مقدم او، و به آرزوی وصال او به سر می‌بریم، به عدالت عشق می‌ورزیم و در راه پیاده کردنش تلاش می‌کنیم، از ستم بیزاریم و در راه نابود ساختنش کوشا هستیم. و این شیوه پسندیده ایست که در جامعه ما جاریست، پدران به فرزندان می‌آموزند و دانایان به نادان‌ها توصیه می‌کنند.

و ما این‌چنین از نور ولایت آن خورشید فروزان در زمان غیبت بهره‌مند می‌شویم، آن چنانکه از آفتاب بهره می‌بریم هنگامی که در پشت ابرها پنهان شود، که نور و حرارت آن از طبقات ابرها نفوذ کرده، به همه جانداران سود می‌رساند.

گذشته از این، تعالیم گرانبهایش توسط افرادی که گاه‌وبیگاه به حضور مبارکش مشرف می‌شوند به ما می‌رسد و از نور ولایتش کسب نور می‌گردد. چنانکه برای هزاران نفر اتفاق افتاده است، اگر چه در لحظه تشرف آن حضرت را نشناخته‌اند، ولی بعداً با دلایل قطعی بر آن‌ها مسلم شده که او وجود مقدس آن مهر تابان بوده است.

امیرمؤمنان علیهالسلام می‌فرماید:

218. الا و من ادرکها منا، یسری فیها بسراج منیر، و یحذو فیها علی مثال الصالحین، لیحل ربقا و یعتق رقا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا. یسری فی ستره عن الناس، لا یبصر القائف اثره ولو تابع نظره

آگاه باشید که هر کس او را درک نماید، او را مشعل فروزانی می‌یابد که الگوی صالحان است، بندها را می‌گسلد، به بردگی و بهره‌کشی انسان از انسان، خاتمه می‌دهد، جمعی را پراکنده ساخته، پراکندگانی را جمع می‌آورد. او در زمان غیبت در میان مردمان و پوشیده از آن‌ها زندگی می‌کند که اثر شناس جای پای او را نمی‌بیند، اگر چه با دیده دقت در آن بنگرد.[2]

چگونه است که او را نمی‌بینیم و اثر پای مبارکش را نمی‌یابیم، حتی قائف یعنی کسی که اثر پا را می‌شناسد (پی زن)، هر چه می‌نگرد جای پای او را نمی‌یابد؟! بدون شبهه این یک معجزه الهی است که وجود مقدس او را از مردم پوشیده نگه می‌دارد حتی جای پایش را نیز از اثرشناس می‌پوشاند. که قطعاً در برابر قدرت ناپیدا کرانه حضرت احدیت بسیار ساده است. او پروردگاری است که حضرت خضر علیهالسلام را مدت شش هزار سال پوشیده از دیدگان مردم نگه داشته است!. و در این رابطه هیچ اختلافی در میان ادیان آسمانی نیست. او خداوندی است که ابری را به عنوان سایبان بالای سر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در طول مسیر به حرکت درمی‌آورد!. او پروردگاری است که حضرت عیسی را به آسمان‌ها برد، بدون اینکه از سفینه‌های فضایی استفاده کند!. او خداوندی است که آتش نمرود را بر حضرت ابراهیم سرد و سلامت قرار داد!.

این‌ها و هزاران امر خارق‌العاده دیگر در محدوده مغزهای کوچک مادی‌ها نمی‌گنجد، ولی فرد مؤمن که با عظمت قدرت حق‌تعالی آشناست، این‌ها را در برابر قدرت بی‌پایان حضرت پروردگار بسیار ساده و آسان می‌یابد.

219. حتی اذا عاب المتغیب من ولدی عن عیون الناس، وباح الناس بفقده، واجمعوا علی ان الحجه داهبه و الامامه باطله... فورب علی ان حجتها علیها قائمه، ماشیه فی طرقاتها، داخله فی دورها و قصورها، جواله فی شرق الارض و غربها، تسمع الکلام و تسلم علی الجماعه، تری و لا تری الی الوقت والوعد و نداء المنادی من السماء

هنگامی که امام غائب از نسل من، از دیده‌ها پنهان شود و مردم با غیبت او از حدود شرع بیرون روند، و توده مردمان خیال کنند که حجت خدا از بین رفته و امامت باطل شده است!! سوگند به خدای علی علیهالسلام در چنین روزی حجت خدا در میان آن‌هاست، در کوچه و بازار آن‌ها گام برمی‌دارد و بر خانه‌های آن‌ها وارد می‌شود و در شرق و غرب جهان به سیاحت می‌پردازد و گفتار مردمان را می‌شنود و بر اجتماعات آن‌ها وارد شده سلام می‌فرماید. او مردمان را می‌بیند ولی مردم تا روز معین و وقت مقرر او را نمی‌بینند، تا جبرئیل میان آسمان و زمین بانگ برآورد و ظهور او را اعلام کند.[3]

امیرمؤمنان علیهالسلام که این چنین با قاطعیت سخن می‌گوید، برای این است که از سرچشمه وحی از پیامبر امین صلیاللهعلیهوآله مطلب را به دست آورده است. گویی فرزند دلبندش را که بیش از دو قرن بعد از شهادت او به دنیا خواهد آمد، با چشم خود می‌بیند و در طول هزاران سال با او گام برمی‌دارد و در شرق و غرب جهان در کنار یکدیگر به سیاحت می‌پردازند، که این چنین قاطع سخن می‌گوید و به پروردگار متعال سوگند یاد می‌کند، تا هرگونه شک و تردید را از دل شیعیانش بزداید. درود بی‌پایان خدای بر او باد که در یازده‌سالگی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ایمان آورد و تا پایان عمر وفادار ماند و لحظه‌ای در سخنان او شک و تردید به خود راه نداد.

طبق بیان مولای متقیان امیرمؤمنان علیهالسلام حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه در مسافرت‌ها با ماست، در مجالس ما به طور ناشناس حضور دارد، در مراسم حج شرکت می‌کند و با حجاج خانه خدا همراهی می‌کند، او اگر چه اقامتگاه اختصاصی دارد ولی در شرق و غرب جهان به سیر و سیاحت می‌پردازد و حاجت نیازمندان را بر‌می‌آورد. ولی چه باید کرد که سوء اعمال و تباهی درون ما، او را از دیدگان ما پنهان کرده است؟!

امام زین‌العابدین علیهالسلام می‌فرماید:

220. لا یطلع علی موضعه احد من ولی ولا غیره، الا الدی یلی امره

هیچ‌کس از دوستان و دیگران از اقامتگاه او مطلع نمی‌شود، به جز کسی که متصدی خدمتگزاری اوست.[4]

پیش‌تر از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل کردیم که در این رابطه می‌فرماید: احدی از دوست و دشمن از جایگاه او آگاه نخواهد بود، مگر خدمتگزاری که متصدی امور زندگی اوست. از این رهگذر هر کس به جستجوی اقامتگاه او بپردازد، با شکست مواجه خواهد شد.

امام باقر علیهالسلام می‌فرماید:

221. لابد لصاحب هذا الامر من غزله، ولابد فی عزلته من قوه و ما بثلاثین من وحشه، و نعم المنزل طیبه

برای صاحب این امر دوران عزلتی هست و در ایام عزلت نیرو و قدرتی لازم است، با سی نفر وحشتی نیست. وه چه جایگاه خوبی است مدینه [5]

این حدیث به همین عبارت از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده است. از این حدیث استفاده می‌شود که حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه مدت بسیاری از عمر شریف خود را در کنار حرم جد بزرگوارش در مدینه سپری می‌کند. و همواره سی نفر از یاران نزدیک و خدمتگزاران صدیق در حضور آن حضرت هستند، که هرگاه یکی از آن‌ها از دنیا برود یکی دیگر از اوتاد به جای او انتخاب می‌شود و همواره رقم سی نفر محفوظ می‌ماند. این سی نفر خوش به ختایی هستند که چنین توفیق بزرگی برای آن‌ها نصیب شده است و آن‌ها بر پوشیده داشتن راز الهی و افشا نکردن سر خدایی توانا هستند.

222. ان لصاحب هذا الامربینا، یقال له: بیت الحمد، فیه سراج یزهر مند یوم ولد الی ان یقوم بالسیف، لایطفا

برای صاحب این امر خانه ایست که به آن بیت الحمد گفته می‌شود، و در آنجا چراغی هست که از روز ولادت آن حضرت روشن است. این چراغ هرگز خاموش نمی‌شود، تا روزی که حجت خدا با شمشیر قیام کند.[6]

این حدیث به همین تعبیر از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده است.

پرواضح است که این خانه و چراغ از دیدگان مردمان پوشیده است، و یا در منطقه ایست که پای احدی به آنجا نمی‌رسد.

این چراغ که در این مدت روشن است، به قدرت حق‌تعالی است ولی در جهان طبیعت نیز نظیر پیدا کرده است و نمونه آن شمعی است که مرحوم شیخ بهایی در حمام اصفهان برافروخت و صدها سال باقی بود و حمام را گرم می‌کرد، که غربی‌ها به قصد کشف راز آن، اقدام به خاموش کردن آن نمودند و اگر این اقدام اروپایی‌ها نبود برای هزاران سال دیگر نیز همچنان باقی می‌ماند.

امام صادق علیهالسلام می‌فرماید:

223. کیف انتم اذا بقیتم بلا امام هدی ولا علم یری؟

چگونه می‌شود حال شما، هنگامی که دستتان به امامتان نرسد و نشان آشکاری نیابید؟ [7]

224. للقائم غیبتان: احداهما قصیره والاخری طویله. فا لاولی لایعلم بمکانه فیها الا خاصه شیعته، والاخری لایعلم بمکانه فیها الا خاصه موالیه فی دینه

برای قائم ما دو غیبت است: یکی از آن‌ها کوتاه و دیگری دراز است. در غیبت کوتاه تنها نزدیکان شیعه از جایگاه او مطلع می‌شوند و در دومی به جز خدمتگزاران ملازم او، کسی از اقامتگاهش آگاه نخواهد بود.[8]

225. للقائم غیبتان: یشهد فی احداهما المواسم یری الناس ولا یرونه

برای قائم ما دو غیبت است که در یکی از آن‌ها (در دومی = غیبت کبری) همه ساله در موسم حج شرکت می‌کند، او مردم را می‌بیند و مردمان او را نمی‌بینند.[9]

226. یفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم ولا یرونه

مردم امامشان را از دست می‌دهند (یعنی: از آن‌ها غائب می‌شود) در موسم شرکت می‌کند، مردم را می‌بیند و مردم او را نمی‌بینند.[10]

بلکه همه ویژگی‌های او همراه با دلایل قطعی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام به ما رسیده است که دیگر ابهامی در حق او نمانده است و صدها نشانه صدق برای ما تعیین شده است که هرروز یکی از آن‌ها روی می‌دهد و مسئله را آفتابی‌تر می‌کند که در بخش دیگری در این زمینه سخن خواهیم گفت.

228. فی صاحب هذا الامر شبه من یوسف فما تنکر هذه الامه ان یکون الله عزوجل، فی وقت من الاوقات، یرید ان یستر حجته؟!. لقد کان یوسف الیه ملک مصر، و کان بینه و بین والده ثمانیه عشر یوما. فلو اراد اللهان یعرف مکانه لقدر علی ذلک. والله لقد سار یعقوب وولده عند البشاره تسعمه ایام من بدوهم الی مصر! فما تنکر هذه الامه ان یکون الله یفعل بحجته ما فعل به یوسف، ان یکون یسیر فی اسواقهم، و یطا بسطهم و هم لا یعرفونه، حتی یاذن الله عزوجل ان یعرفهم نفسه، کما اذن لیوسف حین قال: [هل علمتم ما فعلتم به یوسف و اخیه اذانتم جاهلون؟. قالوا: ءانک لانت یوسف؟! قال: انا یوسف و هذا اخی].

صاحب این امر شباهتی از حضرت یوسف دارد، چرا این امت انکار می‌کند که خدای تبارک‌وتعالی مدت زمانی می‌خواهد حجت خود را پوشیده نگه بدارد؟! حضرت یوسف زمامدار مصر بود و میان او و پدرش هجده روز مسافت بود. اگر خدا می‌خواست، می‌توانست جای او را به پدرش بفهماند. به خدا سوگند، هنگامی که حضرت یعقوب و فرزندانش از محل او آگاه شدند، این مسافت را 9 روزه طی کردند! چرا انکار می‌کنند که حضرت حجت نیز مانند حضرت یوسف باشد که در بازار آن‌ها راه می‌رفت و بر کنار سفره آن‌ها می‌نشست ولی او را نمی‌شناختند. تا وقت آن فرا رسد که خدا اجازه دهد خود را معرفی کند، چنانکه به حضرت یوسف اذن داد.[12] هنگامی که فرمود: (آیا می‌دانید که به یوسف و برادرش چه کردید؟ در حالی که نادان بودید!. گفتند: به‌راستی تو یوسف هستی؟! گفت: بلی من یوسف هستم و این برادر من است.) [13]

229. فی القائم سنه من موسی، و سنه من یوسف، و سنه من عیسی. و سنه من محمد صلیاللهعلیهوآله، فاما سنه موسی فخائف یترقب، اما سنه یوسف فان اخوته کانوا یبایعونه – ای یبیعون و یشترون منه – و یخاطبونه ولا یعرفونه اما سنه عیسی فالسیاحه. و اما سنه محمد صلیاللهعلیهوآله فالسیف

در قائم عجلاللهتعالیفرجه سنتی از موسی، سنتی از یوسف، سنتی از عیسی، و سنتی از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله هست. اما سنت او از موسی، ترس و وحشت اوست، و اما سنت او از یوسف، این است که برادران یوسف با او داد و ستد می‌کردند و سخن می‌گفتند و او را نمی‌شناختند، و اما سنت او از عیسی، جهانگردی اوست، و اما سنت او از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله دست به شمشیر بودن اوست.[14]

230. ما ینکر هذا الخلق المعلون، اشباه الخنازیر من ذلک؟!. ان اخوه یوسف کانوا عقلاء الباء، اسباطاً اولاد انبیاء، دخلوا علیه فکلموه وخاطبوه و تاجروه و روادوه، و کانوا اخوته و هو اخوهم، حتی عرفهم نفسه و قال لهم: انا یوسف، فعرفوه حینذ. فما تنکر هذه الامه المتحیره؟. ما ینکر هذا الخلق ان یکون صاحبهم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر، یتردد بینهم، و یمشی فی اسواقهم، ویطا فرشهم، ولا یعرفونه؟!

این مردمان خوک سیرت ملعون چرا انکار می‌کنند (که قائم ما در میان مردم باشد و مردم او را نشناسند)؟! مگر نه این است که برادران حضرت یوسف عاقل، هشیار و فرزندان پیامبر خدا بودند، به حضرت یوسف وارد شدند، با او سخن گفتند، داد و ستد کردند و از هر دری سخن به میان آمد ولی او را نشناختند، تا هنگامی که او خودش را معرفی کرد و گفت: من یوسفم. آنگاه او را شناختند؟! این امت سرگردان چگونه دست به انکار می‌زنند؟! چرا نمی‌پذیرند که صاحب آن‌ها همان مظلومی باشد که حقش مورد تکذیب قرار گرفته، در میان آن‌ها راه می‌رود، در بازارشان رفت‌وآمد می‌کند، روی فرش‌هایشان گام برمی‌دارد ولی او را نمی‌شناسند.[15]

چه استبعادی دارد که او را ببینیم و با او سخن بگوییم و او را نشناسیم؟! چنانکه با افراد بسیاری داد و ستد می‌کنیم و آن‌ها را نمی‌شناسیم. برادران یوسف که نزدیک‌ترین مردم به او بودند او را نشناختند. چه اشکالی دارد که حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه را در کوچه و بازار ببینیم و او را نشناسیم؟! ما که همه مردم جهان را نمی‌شناسیم، حتی همه مردم شهر خود را نمی‌شناسیم و همه افرادی را که در خیابان‌های شهر خود آمد و شد دارند نمی‌شناسیم، پس چگونه ممکن است انسانی را که با یک نیروی وسیع الهی در چهارگوشه جهان به طور ناشناس در رفت و آمد است، بشناسیم؟!.

231. لا تراه عین وقت ظهوره الا راته کل عین. فمن قال لکم غیر ذلک فکذبوه

به هنگام ظهور، که یک انسان او را ببیند، همه انسان‌های جهان او را خواهند دید و هر کس جز این را بگوید، تکذیبش کنید.[16]

این حدیث نیز یکی از احادیث اعجاز آمیز است، زیرا پیش از اختراع تلویزیون چنین مفهومی برای مردم قابل درک نبود. البته ما نمی‌گوییم که در این حدیث تلویزیون منظور شده است، بلکه می‌گوییم اگر به صورت اعجاز نباشد، لااقل ابزاری چون تلویزیون لازم است تا در تمام نقاط روی زمین، همه به صورت یکسان به دیدن آن جمال الهی موفق شوند. و این معنی را در زمان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلام کسی نمی‌توانست تصور کند تا اینکه حدیثی را به این مضمون جعل کند. متن حدیث خود گواه است که از سرچشمه وحی صادر شده است.

این حدیث از امیرمؤمنان علیهالسلام نیز روایت شده است. درود بی‌کران حق‌تعالی بر تو باد ای امیرمؤمنان! گویی تو با چشم خود می‌دیدی که چگونه در کنار تلویزیون حلقه زده‌ایم. و در دورترین نقاط جهان می‌بینیم که در چهارگوشه جهان چه می‌گذرد؟ خداوند راویان صدر اسلام را بیامرزد که این احادیث را بدون تغییر و تحریف برای ما نقل کرده‌اند. اگر چه این روایات برای آن‌ها قابل فهم نبود ولی چون به طور دقیق و بدون تحریف نقل کرده‌اند، امروز برای ما قابل نقل و استناد است. دسترسی ما به این احادیث به برکت امانت در نقل، و تقوای روایتی آن‌هاست که هزاران حدیث در موضوعات علمی برای آن‌ها توجیه نداشت ولی آن‌ها دقیقاً آن چنانکه از معصوم شنیده‌اند نقل کرده‌اند، و امروزه برای ما ارزشی در سطح اعجاز دارد. امروز کسی تردیدی ندارد که این احادیث کلام معصوم است، زیرا این معانی برای مردم عادی اگر چه نابغه جهان باشند قابل درک نبود. خدایشان پاداش نیکو دهد و ما را به کسب نور و پیروی از سخنان پرارجی که برای ما نقل کرده‌اند، موفق بدارد. که نقلیات آن‌ها بهترین مشعل درخشان بر سر راه ماست.

امام رضا علیهالسلام می‌فرماید:

232. ان الخضر شرب من ماء الحیاه، فهو حی لایموت حتی ینفخ فی الصور... و انه لیاتینا فیسلم علینا فیستمع صوته ولا یری شخصه وانه لیحضر اینما ذکر، فمن ذکره فلیسلم علیه. و انه لیحضر الموسم کل سنه فیقضی جمیع المناسک، و یقف بعرفه فیومن علی دعاء المؤمنین. و سیونس الله به وحشه قائمنا علیه‌السلام فی غیبته، و یصل بها وحدته

حضرت خضر از آب حیات خورد. پس او تا روز نفخه صور زنده است و نخواهد مرد. او همواره پیش ما می‌آید و برای ما سخن می‌گوید. صدایش را می‌شنویم و خودش را نمی‌بینیم. او هر کجا یاد شود آنجا حضور می‌یابد. و لذا هر کس او را یاد کند به او سلام بگوید. او همه ساله در موسم حج شرکت می‌کند و مراسم حج را انجام می‌دهد. و در عرفات می‌ایستد و به دعای مؤمنان آمین می‌گوید. خداوند او را انیس قائم ما قرار می‌دهد و به وسیله او وحشت و غربت او را برطرف می‌سازد.[17]

حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه در میان ماست اگر چه پنهان از دیدگان ماست. او تنها موجودی نیست که از دیدگان ماست. او تنها موجودی نیست که از دیدگان ما غائب باشد و ما به وجودش ایمان داشته باشیم، بلکه موجودات نامریی فراوانی داریم که در وجودشان کوچک‌ترین تردیدی نداریم:

اعتقاد به خدای نامریی در رأس عقاید ما قرار دارد. او را تنها آفریدگار و تنها نگهدارنده آسمان و زمین می‌دانیم و کمترین تردید در وجود مقدسش نداریم، در حالی که از دیده‌ها غائب است و در محدوده افکار بشری نمی‌گنجد.

روح که بر بدن ما اشراف دارد و دینامیسم بدن ما از آن سرچشمه می‌گیرد، در پرتو آثار و نشانه‌هایش به آن اعتراف داریم، با حضور آن در بدن زنده هستیم و با گسستن پیوند آن می‌میریم. در وجود آن هیچ تردیدی نداریم، در حالی که قابل رؤیت نیست و به چشم دیده نمی‌شود.

هوایی را که روزانه بیش از چهل هزار بار استنشاق می‌کنیم و در وجودش تردیدی نداریم، تاکنون ندیده‌ایم. گازهای مختلف سمی و سودمند که در شئون مختلف زندگی وارد شده و در وجودشان تردیدی نیست، دیده نمی‌شوند. صدایی که از تارهای صوتی ما برمی‌خیزد و پرده گوشمان را می‌نوازد، در وجودش تردیدی نداریم بدون اینکه امواج آن را ببینیم و یا کوچک‌ترین اثری از آن قابل رؤیت باشد. و در عین حال آن را می‌شنویم و اقسام آن را تشخیص می‌دهیم، حتی درک می‌کنیم که این صدا از حلقوم کودک برخاسته، یا از حلقوم بزرگ‌سال، مرد یا زن. و حتی گاهی صاحب صدا را هم تشخیص می‌دهیم!!.

امواج الکتریسیته را با دیدگانمان نمی‌بینیم و با دیگر حواس ظاهری احساس نمی‌کنیم ولی از خطرش همواره ترسناکیم و در وجودش تردیدی نداریم. عناصری که در آب یا دیگر مایعات حل می‌شود، بعد از حل شدن در مایع دیده نمی‌شود ولی در وجودش تردید نمی‌کنیم.

اعمال فیزیکی بدنمان، افکار صادره از مغزمان، فرمان‌های منتشره در اعصاب بدنمان، همه و همه وجود دارند و ما تردیدی در این باره نداریم ولی هیچ‌کدام قابل رؤیت نیستند. این‌ها نمونه‌های ساده‌ای از اشیاء نامریی در جهان طبیعت است که برخی با چشم عادی دیده نمی‌شوند و برخی دیگر حتی با چشم مسلح نیز قابل رؤیت نمی‌باشند. ولی وجود آن‌ها جزء بدیهیات شمرده می‌شود و هیچ‌کس در این زمینه تردیدی به خود راه نمی‌دهد. پس چگونه است که هنگامی که از امام غائب سخن به میان می‌آید تکذیب و انکار شروع می‌شود؟! در حالی که خدا، پیامبر، فرشتگان، پیامبران پیشین، امامان معصوم، کتاب‌های آسمانی و همه ادیان الهی نوید ظهور او را به امت خود داده‌اند. ولی گروهی از ما به بهانه اینکه با چشم خود او را نمی‌بینند لب به اعتراض می‌گشایند.

ولی من با آن شاعر نکته‌سنج هم‌عقیده هستم که می‌گوید:

لله تحت قباب الارض طائفه                   اخفاهم عن عیون الناس اجلالاً

یعنی: خدا را در زیر چرخ گردون بندگانی هست، که آن‌ها را برای تعظیم و تکریم پنهان ساخته است.

آری خداوند حجت خود را مخفی نموده، تا دیده نامحرم به‌سوی او خیره نشود، که دیده برخی از مردمان روزنه دل‌های آلوده و مغزهای گندیده آن‌هاست. آن‌ها گروهی هستند که چیزی را جز خواسته‌های نفس به رسمیت نمی‌شناسند و به چیزی جز امیال نفسانی و لذات شهوانی ایمان نیاورده‌اند. پرواضح است که هنگامی که نفس در کشور تن فرمانروایی کند و خود را لجام گسیخته بیند، تمام عواطف و احساسات را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و انسان را به همه رذایل و پستی‌ها سوق می‌دهد و همه دریچه‌های عقل و وجدان بشری را می‌بندد که دیگر امید نجات برای او نیست.

روی این بیان اگر دلایل قطعی و براهین عقلی برای کسی وجود اقدس آن مهر تابان و خورشید فروزان را مسلم و قطعی سازد، و او بر اساس دلایل مسلم عقلی به وجود اقدس حجت خدا ایمان آورد او را ملامتی نیست و کسی حق سرزنش و نکوهش او را ندارد.

اما تو! که می‌گویی من چگونه ایمان بیاورم به کسی که با چشم خود ندیده‌ام؟ از کجا که تاکنون ندیده باشی؟! از کجا که در مراسم حج با یکدیگر به گفتگو نپرداخته باشید؟! ای بسا در محل کار و یا محل عبادتت بارها و بارها آن جمال الهی را دیده باشی و نشناخته باشی؟!.

از کجا که پشت میزت ترا به عدل نمی‌خواند و از ستم نمی‌ترساند؟! از کجا که در محل کارت ترا از کم‌فروشی، تقلب، حیله و... نهی نمی‌کند و به راه راستت رهنمون نمی‌شود؟!

به‌صرف اینکه او را نمی‌بینیم، نمی‌توان او را انکار نمود، مگر از طرف افراد نادان و یا لجوج. اما آن اعتراض‌‌گر لجوج که می‌گوید: من به چیزی که با دو چشمم نبینم، ایمان نمی‌آورم!!! او باید به همه آنچه با چشم خود نمی‌بیند کافر شود! نخست باید به خدای جهان آفرین کافر شود، آنگاه عقل، روح، نفس و جان خود را که هرگز ندیده است، انکار نماید!

بسیاری از روشنفکرنماها که به همه مسائل ماوراء طبیعت پشت پا می‌زنند و می‌گویند: من به آنچه با چشم خود ندیده‌ام ایمان نمی‌آورم! می‌بینیم که به افرادی از سیاستمداران، فیلسوفان و صاحبان مکتب‌های سیاسی و غیره اعتقاد دارند و گاهی در راه دفاع از آن‌ها جان خود را فدا می‌کنند، در حالی که آن‌ها را ندیده‌اند و شاید پیش از تولدشان از این جهان رخت بربسته‌اند! پس چگونه است که به هزاران موجودی که ندیده‌اند عقیده دارند ولی در مورد جهان ماوراء طبیعت و یا امام غائب این چنین قاطعانه به لجاجت می‌پردازند؟!

این‌ها یک سلسله مثال‌های ساده بود وگرنه مقام امامت بالاتر از این مسائل است. امامت خاصی دارد و کسی را حق انتخاب، عزل و نصب نیست، بلکه فقط خدا می‌تواند برای خود حجت انتخاب کند نه دیگری: [18]

پروردگار تو آنچه بخواهد می‌آفریند و برمی‌گزیند، آنان حق گزینش ندارند. که خدای از آنچه شرک می‌ورزند پاک و منزه است.[19]

هر که می‌خواهد به کفر و شرک بگراید، که خداوند به هنگام نصب امام و انتخاب حجت با احدی مشورت نمی‌کند. انکار منکران و تکذیب کافران، امامت را ضرری نمی‌رساند و در انتخاب خدا تأثیر نمی‌بخشد. که خدای فقط کسی را به این منصب برمی‌گزیند که شایسته آن مقام آفریده باشد. و جز آن‌ها کسی را شایستگی تصدی این مقام نیست. که خدای آن‌ها را به‌گونه‌ای برتر و والاتر آفریده است و کسی را در این ویژگی‌ها جسمی و فکری هم سنگ آن‌ها نیافریده است.

خدای تبارک‌وتعالی حضرت موسی علیهالسلام را به کاخ فرعون سوق می‌دهد و بصیرت او را می‌بندد و محبتش را در دل فرعون استوار می‌سازد تا در کاخ فرعون از پرورش ویژه‌ای برخوردار باشد، و در این زمینه می‌فرماید:

تا تحت عنایت من ساخته شوی [20]

و می‌فرماید:

من ترا برگزیدم. پس به آنچه به تو وحی می‌شود، گوش فرا ده.[21]

اینجا این نکته را ناگفته نگذاریم که منکران مقام ولایت در روز رستاخیز شدیداً به کیفر انکار خود خواهند رسید، زیرا حجت بر آن‌ها تمام است و آن‌ها ملزم هستند که به دنبال دلیل بروند و راهی را بدون دلیل انتخاب نکنند.

منکران لجوج و تکذیب کنندگان عنود، بیش از آنچه مورد نفرت هستند، باید مورد رقت قرار بگیرند که خود را برای همیشه بدبخت و بیچاره نموده‌اند:

اگر خداوند در آن‌ها خیری سراغ داشت، آن‌ها را شنوا می‌ساخت، ولی اگر شنوا بودند، روی برتافته، اعراض می‌نمودند.[22]

از آن‌ها فقط می‌پرسیم: چگونه است که شما برای خود وزیر، وکیل، رئیس و غیره انتخاب می‌کنید ولی به خدا اجازه نمی‌دهید که برای خود نماینده، ولی، و حجتی برگزیند؟!!

چرا هنگامی که خدا به حجت‌های خود از فضل و کرم خود مرحمت می‌فرماید، به آن‌ها رشک می‌ورزند؟!

آیا به مردم حسد می‌ورزند که خدا از فضل خود به آن‌ها عطا فرموده است.[23]

آری همین جای تأسف است!

223. والائمه هم المحسودون الذین قال الله تعالی فیهم: [ام یحسدون الناس].

امامان، حسد شدگانی هستند که خدای تبارک‌وتعالی در حق آن‌ها فرموده است: [مگر برای مردم حسد می‌ورزند که خدا از فضلش به آن‌ها عطا فرموده].[24]

و منظور از ناس (مردم) در این آیه، امامان اهل‌بیت است، چنانکه امام باقر علیهالسلام می‌فرماید:

234. نحن والله الناس

به خدا قسم ناس ما هستیم.[25]

در گزینش پیامبر و امام هرگز انتخاب بشری نمی‌تواند ملاک و معیار باشد، که انتخابات تکامل یافته عصر ما در مجلس‌هایی تبلور یافته، که سیستم ظالمانه بانکداری را به رسمیت شناخته، روابط نامشروع جنس موافق و مخالف را آزاد اعلام می‌دارند!!.

در گزینش پیامبران و امامان مجالی برای دخالت عقل نیست، حضرت موسی را بنی‌اسرائیل انتخاب نکرده‌اند، و هارون را حضرت موسی انتخاب نکرده است. حواریون را حضرت عیسی برنگزید و امامان معصوم را پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به آن مقام منصوب ننمود. بلکه همه این گزینش‌ها مستقیماً به فرمان خدای تبارک‌وتعالی انجام شده است.

آری این خداست که آن‌ها را برای وراثت پیامبران در طول تاریخ برگزید. از این رهگذر هر کس که امامت آن‌ها را رد کند، خدا را ردّ کرده است نه تبلیغ کننده امامت آن‌ها را. در امامت و یا غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه جای شگفت نیست، بلکه شگفت در رسالت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله است، که مسئله حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه یکی از شاخه‌های پربار نبوت اوست.

آنچه موجب شگفت است خبرهای اعجاب‌انگیز پیامبر امی صلیاللهعلیهوآله است که پس از گذشت چهارده قرن، حتی یک کلمه از سخنان او باطل نشده است، بلکه گذشت زمان هر روز فصل تازه‌ای از دلایل محکم و متقن صدق گفتار او می‌گشاید، هر روز یکی دیگر از پیشگویی‌های او تحقق می‌یابد و دلیل تازه‌ای از ارتباط او با عالم ماوراء طبیعت کشف می‌شود. به ویژه خبرهای غیبی آن حضرت در مورد نشانه‌های ظهور حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه از روز ولادت تا پایان غیبت، که همه رویدادهای این مدت طولانی را موبه‌مو خبر داده است.

ما منتظران ظهور نیز که افتخار انتظار آن کعبه موعود و قبله مقصود را داریم، همواره این شرف و افتخار را خواهیم داشت که به فرمان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم وفادار بوده، در انتظار فرا رسیدن روز موعود دقیقه شماری خواهیم نمود. و معتقدیم که غیبت امام عجلاللهتعالیفرجه نکوهشی است برای مردم نه برای عقیده. و ما امیدواریم از کسانی باشیم که حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه در توقیع شریفش خطاب به شیخ مفید می‌نویسد:

235. انا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک لاصطلمتکم اللاواء، واحاطت بکم الاعداء

ما شما را رها نکرده و یادتان را از خاطر نبرده‌ایم و اگر توجهات ما نبود بلاها بر شماها فرود آمده، دشمنان شما را پایمال می‌کردند.[26]

و همواره گوش به فرمان حضرت بقیه‌الله هستیم که در توقیع شریف که به دست محمد بن عثمان از ناحیه مقدسه صادر شده است می‌نویسد:

236. اکثروا من الدعاء بالفرج، فان ذلک فرجکم

برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در این است.[27]

ای امام غائب از نظر! خدای تبارک‌وتعالی در فرج تو تعجیل کند و آن روز موعود را هر چه زودتر برساند، که فرج ما و فرج همه ستمدیدگان جهان به فرج تو بستگی دارد. از خدا می‌خواهیم که به وظیفه سنگین خود در عهد غیبت و در عصر سرگردانی امت موفق شویم و آن روز مسعود و دولت میمون را درک نموده، توفیق خدمت در حکومت عدل الهی نصیبمان گردد. که بامداد اولیه نزدیک است و فجر امید آماده دمیدن. انشاء الله.

  • مهدی پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">