روزگار رهایی

گزینش و تصحیحی بر روایات "روزگار رهایی"، ترجمه علی اکبر مهدی پور

روزگار رهایی

گزینش و تصحیحی بر روایات "روزگار رهایی"، ترجمه علی اکبر مهدی پور

روزگار رهایی

روزگار رهایی
ترجمه یوم الخلاص
نویسنده: کامل سلیمان
مترجم: علی اکبر مهدی پور

با توجه به این که مولف گرانقدر، به هنگام نگارش کتاب مآخذ روایات را یادداشت نکرده، سپس به درخواست دوستان و خوانندگان برای چاپ سوم به جمع آوری مآخذ پرداخته، از این رو در ذکر ارجاع دقت کافی ننموده و به صرف تطابق محتوای روایت اکتفا نموده است.
در این وبلاگ برآنیم تا روایات وارده در کتاب روزگار رهایی را تک تک مورد بررسی قرار داده و متن های مشابه روایات را به همراه منابع دقیق ذکر نماییم.

در سخنان بعضی از امامان معصوم علیهالسلام آمده است:

180. ما کل ما یعلم یقال: ولا کل ما یقال حان وقته، ولا کل ماحان وقته حضر اهله

این‌طور نیست که: هر آنچه دانسته شود، گفته شود! و این‌طور نیست که: هر چه گفته شود، وقتش رسیده باشد! و این‌طور نیست که: هر چه وقتش فرا رسیده باشد، اهلش گرد آمده باشد.[1]

به امید اینکه همه خوانندگان از کسانی باشند که با شنیدن سخنانی اندک، به حقایق والای فراوان دست می‌یابند:

پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله می‌فرماید:

181. لابد للغلام من غیبه، یخاف فیها القتل!

به ناگزیر او باید غائب شود، که در آن مدت ترس از قتل هست.[2]

182. انما مثل قائمنا – اهل‌البیت – کمثل الساعه لایجلیها لوقتها الا هو، ثقلت فی السماوات.. لا یاتیکم الا بغته!

مثل قائم ما، مثل قیام قیامت است که وقت آن را جز خدای تبارک‌وتعالی نمی‌داند و به احدی آشکار نسازد... جز به صورت ناگهانی پیش نخواهد آمد.[3]

شبیه همین بیان از طریق امام رضا علیهالسلام نیز آمده است که فرمود:

183. انما مثل اهل‌بیتی فی هذه الامه، کمثل نجوم السماء، کلما عاب نجم طلع نجم. حتی ادا مددتم الیه حواجبکم، و اشرتم الیه بالاصابع، جاء ملک الموت فذهب به! ثم بقیتم سبتا من دهرکم لاتدرون ایا من ای... فبینما انتم کذلک اذا طلع الله نجمکم، فاحمدوده، و اقبلوه

مثل اهل‌بیت من در میان این امت، مثل ستارگان آسمان است. که هر وقت ستاره‌ای غروب کند، ستاره دیگری طلوع می‌کند. هنگامی که با یکی از آن‌ها انس گرفتید و در هر حاجتی به‌سوی او شتافتید، اجل فرا رسیده، پیک مرگ او را از دست شما خواهد گرفت. آنگاه مدتی بس دراز حیران و سرگردان خواهید ماند تا هنگامی که خداوند ستاره شما را ظاهر سازد. پس خدا را شکر نموده از امام خود فرمان ببرید.[4]

در این حدیث به این واقعیت اشاره شده که هر وقت گروهی از شیعیان در اطراف یکی از امامان معصوم علیهمالسلام گرد آمده، از خرمن علمش خوشه‌ها چیده‌اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه‌شان شعله‌ور شده، با تمام نیرو برای خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته‌اند.

و در همین رابطه از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود:

184. یاکم و التنویه!. اما والله لیغیبن امامکم شیئاً – سبتاً – من دهرکم!. ولتمحصن حتی یقال: مات اوهلک، بای واد سلک؟. ولئد معن علیه عیون المؤمنین! و لتکفان کما تکفا السفن فی امواج البحر، فلا ینجوالا من اخذ الله میثاقه و کتب فی قلبه الایمان و ایده بروح منه

از مدیحه سرایی و ثناخوانی بپرهیزید که روزگاری امام شما از دیده‌ها پنهان خواهد بود و شما امتحان خواهید شد. برخی گویند: وفات کرده!، برخی گویند: کشته شده!. برخی گویند: کجا رفته؟! از دیدگان مؤمنان برای او سیل اشک جاری می‌شود. و شما دچار امواج حوادث می‌شوید، آن‌سان که کشتی‌ها دستخوش امواج دریا می‌شوند. کسی از این امواج سالم نمی‌ماند، به جز کسی که خداوند از او پیمان گرفته، و ایمان را در دل او جای داده، و با روحی از خود تأییدش نموده است.[5]

تفصیل این داستان در بخش جنگ‌ها و فتنه‌ها خواهد آمد.

امیرمؤمنان می‌فرماید:

185. ان امرنا صعب مستصعب، لا یحتمله الا ملک مقرب، او نبی مرسل، او عبد امتحن الله قلبه لاایمان!. ولا یعی حدیثنا الا حصون حصینه، اوصدور امینه، او احلام رزینه

امر ما سخت دشوار است، کسی نمی‌تواند آن را تحمل کند، مگر فرشته مقرب، یا پیامبر مرسل، و یا بنده‌ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده است. و احادیث ما را فرا نمی‌گیرد جز دل‌های محکم و سینه‌های امین و مغزهای کامل [6]

شبیه همین حدیث از امام صادق علیهالسلام نیز روایت شده که در مقدمه گذشت.

186. ان القائم منا اذا قام، لم یکن لاحد فی عنقه بیعه. فلذلک تخفی ولادته

هنگامی که قائم ما قیام کند، برای احدی در گردن او بیعت نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می‌شود و خود از دیده‌ها پنهان می‌باشد.[7]

بیعت در اصطلاح پیشوایان معصوم علیهمالسلام پیمانی است که به موجب آن نتوان با ستمگران به نبرد برخاست که بعد از امام حسین علیهالسلام همه امامان به مقتضیات حکمت الهی چنین پیمانی را به گردن داشتند.

اما حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه که الآن در میان ماست، اگر ظاهر و آشکار بود، سکوتش به معنای رضا به ستمگری ستمگران و ترک نبرد با آنان بود، در حالی که او برای ریشه کن ساختن ستم و ستمگر آفریده شده است. از این رهگذر حکمت خدا اقتضا نمود که او از دیده‌ها پنهان باشد، تا جانش در امان بوده و سکوتش به معنای تأیید ستمگران نباشد و به دلایل فراوان دیگری که قسمتی از آن‌ها در این کتاب گفته خواهد شد، و قسمت اعظمش بعد از ظهور حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه روشن خواهد شد.

امام حسن مجتبی علیهالسلام می‌فرماید:

187. اما علمتم ان الخضر لما خرق السفینه و قتل الغلام، و اقام الجدار، کان ذلک سخطا لموسی بن عمران علیهالسلام اد خفی علیه وجه الحکمه منه و کان ذلک عندالله حکمه و صوابا؟!. اما انه ما منا احد الا و یقع فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه الا القائم

آیا نمی‌دانید که جناب خضر علیهالسلام هنگامی که کشتی را سوراخ کرد، جوان را کشت و دیوار را ساخت موجب خشم حضرت موسی بن عمران علیهالسلام شد، زیرا حکمت آن‌ها بر او پوشیده بود. ولی شیوه حضرت خضر علیهالسلام در پیشگاه خدا حق و مطابق حکمت بود. هر یک از ما نیز مطابق حکمت خدا در گردنش برای طاغوت زمانش بیعت هست، به جز قائم عج [8]

حضرت موسی علیهالسلام که خود پیامبری اولوالعزم است، از کردار حضرت خضر علیهالسلام دچار شگفت می‌شود. کجا رسد به ماها، که دقیقاً از درک حقایق ناتوان هستیم. آنگاه از روی کوتاهی فکر به مجادله پرداخته، در صدد تأویل حقایق برحسب افکار خود برمی‌آییم، در صورتی که خود می‌توانیم آن حقایق والا، چقدر از سطح افکار ما بالاست. از اینجاست که امام حسن مجتبی علیهالسلام با آوردن این مثال، حقیقت امر را بر همگان روشن نموده است.

188. ان الله عزوجل یخفی ولادته، و یغیب شخصه، لئلایکون لاحد فی عنقه بیعه ادا خرج

خدای تبارک‌وتعالی، ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را از دیده‌ها پنهان می‌سازد، تا هنگامی که ظهور می‌کند کسی را در گردن او بیعت نباشد.[9]

خالی بودن گردن آن حضرت از بیعت طاغوت‌های زمان، امر بسیار مهمی است که حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام بر آن تکیه نموده‌اند.

امام زین‌العابدین علیهالسلام می‌فرماید:

189. القائم منا یخفی علی الناس ولادته حتی یقولوا: لم یولد بعد، لیخرج حین یخرج ولیس لاحد فی عنقه بیعه

قائم ما، ولادتش از توده مردم مخفی می‌شود، تا جایی که گروهی گویند: متولد نشده است. هنگامی ظهور می‌کند که کسی را در گردن او بیعت نباشد.[10]

امام صادق علیهالسلام در این رابطه چنین می‌فرماید:

190. یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد ولا عقد ولا بیعه

قائم ما در حالی ظهور می‌کند که در گردن او برای احدی عهد و پیمان و بیعت نباشد.[11]

امام سجاد علیهالسلام می‌فرمایند:

191. والله لا یخرج واحد منا – قبل خروج القائم علیهالسلام – الا کان مثله فرخ طارمن وکره قبل ان یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به!

به خدا سوگند – پیش از ظهور قائم ما – هر کس خروج کند، مثلش مثل جوجه مرغی است که پیش از درست شدن بال‌هایش از آشیانه‌اش بیرون رفته، وسیله بازیچه کودکان شود.[12]

نظیر همین روایت از امام باقر علیهالسلام نیز وارد شده است.

امام سجاد علیهالسلام در مورد مخفی بودن ولادت حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه می‌فرماید:

192. کانی بجعفر الکذاب، وقد حمل طاغیه زمانه علی تفتیش امر ولی الله، والمغیب فی حفظ الله، و الموکل بحرم ابیه، جهلا منه بولادته و حرصا منه علی قتله ان ظفریه، و طمعا بمیراث ابیه حتی یاخذه بغیر حقه!

گویی با چشم خود می‌بینم که جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری) طاغوت زمانش را وادار کرده که به جستجوی ولی خدا عجلاللهتعالیفرجه بپردازد و آن غایب از دیده‌ها، در حفظ و حراست الهی است و حفاظت خانه پدر به عهده اوست. و این از باب جهالت جعفر به ولادت آن حضرت و طمع در کشتن اوست اگر دست بیابد، و به طمع گرفتن میراث پدرش به ناحق است.[13]

جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری علیهالسلام و پسر امام هادی علیهالسلام است، که به هنگام ولادت او آثار شادی و سرور در سیمای امام هادی علیهالسلام ظاهر نشد. سبب آن را از محضرش پرسیدند، در پاسخ فرمود: به وسیله او مردم بسیاری گمراه خواهند شد.[14]

یک‌بار دیگر امام هادی علیهالسلام در این رابطه فرمود:

193. تجنبوا ابنی جعفر. فانه منی بمنزله نمرود من نوح الذی قال الله عزوجل فیه: قال نوح ان ابنی من اهلی قال الله: یا نوح انه لیس من اهلک. انه عمل غیر صالح

از پسرم جعفر دوری کنید که او برای من به منزله نمرود (پسر نوح) است نسبت به حضرت نوح [15]. که قرآن کریم در حق او می‌فرماید: نوح گفت: پسر من از کسان من است. خدا فرمود: ای نوح! او از کسان تو نیست. که آن عملی است غیر صالح.[16]

امام حسن عسکری علیهالسلام نیز در حق او فرمود:

194. ما مثلی و مثله الا مثل هابیل و قابیل ابنی آدم. حیث حسد هابیل قابیل علی ما اعطاه الله. ولو تهیا لجعفر قتلی لفعل، و لکن الله عالب علی امره

مثل من و مثل او همانند مثل هابیل و قابیل، دو فرزند حضرت آدم علیهالسلام است، که قابیل به هابیل حسد ورزید که چرا خداوند آن‌چنان به او عطا فرموده است. اگر جعفر بتواند که مرا بکشد هرگز دریغ نمی‌کند. و لکن خدا بر تمام کارهایش پیروز است.[17]

ملقب شدن او به کذاب از نشانه‌های نبوت و بهترین گواه راستگویی امامان معصوم است که سال‌ها پیش از ولادت جعفر از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، کذاب بودن او را نقل کرده‌اند:

امام زین‌العابدین علیهالسلام 200 سال پیش از ولادت جعفر از او خبر داده، از اسم و لقب او سخن گفته است و دو قرن بعد آن چنانکه فرموده تحقق یافته است. آیا برای کسی که از مرکز وحی الهام نگرفته باشد چنین جرأت و شهامت هست که بگوید بعد از 200 سال برای من چنین نواده‌ای به دنیا خواهد آمد و دارای چنین اوصافی خواهد بود!!.

البته این علم غیب نیست، بلکه اعتماد کامل و ایمان راسخ است به آنچه از منبع وحی گرفته‌اند، که آن‌ها را رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله توسط پیک وحی از ذات اقدس الهی گرفته است.

هنگامی که جعفر از تولد حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه آگاه شد، آن‌چنان حیران و سرگردان شد که یادآور پیشگویی‌های امامان معصوم علیهمالسلام در طول دو قرن اول اسلام است. که همچون پیش‌بینی امام سجاد علیهالسلام از شنیدن تولد حضرت قائم عجلاللهتعالیفرجه سراسیمه به پیش خلیفه رفته، از او می‌خواهد که خانه امام حسن عسکری علیهالسلام را محاصره و تفتیش کند. آنگاه نزد پلیس رفته از هیچ‌گونه فتنه‌انگیزی و ماجراجویی دریغ نمی‌ورزد. تأمل در این اوضاع و رفتار غیرانسانی جعفر برای اثبات حقانیت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام کافی است. در اثر فتنه‌انگیزی جعفر، خلیفه دودمان امامت را محاصره کرده، اعضاء خانه امام حسن عسکری علیهالسلام را به سیاه‌چال‌های زندان منتقل نمود.[18]

آنگاه برای تصاحب غیر مشروع اموال برادرش به خانه آن حضرت هجوم کرده، زن‌ها و خدمتگزاران دودمان امامت را به ترس و وحشت انداخت. تحریکات جعفر خلیفه را بر آن داشت که همچون مراقبت فرعون از تولد موسی، دودمان امامت را همواره زیر نظر گرفته، جاسوس‌های فراوانی بر اهل منزل بگمارد. حتی گروهی از کنیزان را به احتمال حامله بودن به زندان بردند. یکی از داستان‌های جالبی که به هنگام محاصره خانه امام حسن عسکری علیهالسلام روی داده، داستانی است که گروهی از افراد پلیس خلیفه نقل کرده‌اند:

چون سپاهیان وارد سرای حضرت عسکری شدند، از سرداب مقدس صدای قرائت قرآن شنیده شد. همگی سرداب را محاصره کردند و دم در سرداب اجتماع کردند تا همه سپاه آنجا جمع شود و همگی وارد سرداب شوند.

در این میان حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه در برابر دیدگان سپاهیان از سرداب خارج شد و از برابر فرمانده سپاه عبور کرد. چون از دیده‌ها پنهان شد، فرمانده سپاه گفت:

همگی وارد سرداب شوید. یکی از افراد سپاه گفت:

مگر ما به دنبال کسی نیستیم که از جلوتر عبور کرد؟! گفت:

پس چرا رها کردید؟! من که کسی را ندیدم! گفتند:

ما همگی دیدیم و خیال کردیم که شما نیز دیدید!! [19]

آری اخبار رسیده از پیشوایان معصوم به روشنی گواه صدق گوینده آن است که در هر زمینه هر چه گفته‌اند، دقیقاً انجام یافته است، که یک نمونه ان صفات بارزی است که دو قرن پیش از تولد جعفر کذاب با اسم و وصف در حق او گفته‌اند و موبه‌مو انجام پذیرفته است.

و اگر یک جمله از این پیشگویی‌ها برخلاف گفته آنان واقع می‌شد، دشمنان دودمان امامت که همگی در ردیف فرعون و نمرود بودند و با خدا و پیامبرش به نبردی به امان برخاسته بودند، به اعتراض و انکار برمی‌خاستند، ولی آنچه از پیک وحی توسط پیامبر امین صلیاللهعلیهوآله و پیشوایان معصوم علیهمالسلام رسیده است، بدون کوچک‌ترین فرق و تخلف، انجام یافته، خود دلیل روشنی بر صدق گفتار آن‌ها شده است.

امام باقر علیهالسلام می‌فرماید:

195. ادا غضب الله تبارک‌وتعالی علی خلقه، نحانا عن جوارهم

هنگامی که خدای تبارک‌وتعالی بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آن‌ها دور می‌سازد.[20]

یکی از اسرار مهم غیبت نیز در این روایت منعکس است.

196. لو ان بنی فاطمه عرفوه، لحرصوا علی ان یقطعوه بضعه بضعه!

اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند، بسیار حریص می‌شوند که او را قطعه قطعه کنند![21]

گفتار امام باقر علیهالسلام در آغاز امر، به دست جعفر کذاب تحقق یافت. که با تمام نیرو تلاش می‌کرد جایگاه برادرزاده‌اش را به دست آورده او را به دست طاغوت زمان بسپارد. او یکی از اولاد حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود که این چنین به کشته شدن حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه تشنه و حریص بود. در هر عصر و زمانی نیز افرادی از اولاد فاطمه سلاماللهعلیها پیدا می‌شوند که برای رسیدن به منصب و مقام، و یا تقرب به زمامداران ستمگر همچون جعفر کذاب برای کشتن آن یکتا بازمانده از حجت‌های حضرت پروردگار حریص می‌شوند و اگر نمونه این افراد را ندیده‌ایم برای این است که سرنخی از جایگاه آن حضرت در دست این افراد نیست وگرنه از جعفر کذاب عقب نمی‌ماندند.

197. هی والله السنن القده بالقده، و مشکاه بمشکاه، ولا بد ان یکون فیکم ما کان فی الذین من قبلکم، ولو کنتم علی امر واحد کنتم علی غیر سنه الذین من قبلکم. ولو ان العلماء – ای الائمه – وجدوا من یحدثونه ویکتم سرهم لحدثوا و لبنوا الحکمه، و لکن قد ابتلاکم الله عزوجل بالاداعه. و انتم قوم تحبوننا بقلوبکم، و یخالف ذلک فعلکم. و الله ما یستوی اختلاف اصحابنا، ولهذا اسرصاحبکم لیقال: مختلفین. ما لکم لا تملکون انفسکم و تصبرون حتی یجی امر الله تبارک‌وتعالی و قضاوه؟. و الصبر!. انما یعجل من یخاف الفوت

به خدا سوگند آن سنت خداست و موبه‌مو انجام خواهد شد. هر آنچه در میان امت‌های پیشین واقع شده بدون تردید در میان شما نیز واقع خواهد شد و اگر جز این بود، شما برخلاف اقوام قبلی می‌شدید، در صورتی که سنت خدا تغییر ناپذیر است. و اگر دانایان (امامان) افراد شایسته‌ای را می‌یافتند همه گفتنی‌ها را به آن‌ها می‌گفتند، ولی چه کنیم که خداوند شما را به افشای راز مبتلا ساخته است؟! شما مردمی هستید که از اعماق دل ما را دوست می‌دارید ولی عمل شما با این محبت بی‌شائبه‌تان نمی‌سازد. به خدا سوگند اختلاف اصحاب ما درست نمی‌شود و به همین دلیل صاحب شما از دست شما گرفته می‌شود (از دیده‌ها ناپدید می‌شود) که گفته شود: پراکنده‌اید! چگونه است که مالک خودتان نیستید؟! باید صبر پیشه کنید تا فرمان خدا فرا رسد و مشیت خدا تعلق یابد. چرا صبر؟! زیرا کسی شتاب می‌کند که از فوت فرصت بترسد.[22]

امام صادق علیهالسلام می‌فرماید:

198. لاتعجلوا، فوالله لقد قرب هذا الامر فاذعتموه، فاخره الله

شتاب نکنید، به خدا سوگند این امر نزدیک شده بود، چون آن را افشا کردید، خداوند به تأخیر انداخت.[23]

ابوجارود از امام صادق علیهالسلام در مورد حضرت صاحب امر عجلاللهتعالیفرجه پرسید: فرمود:

199. یمسی من اخوف الناس، و یصبح من آمن الناس!. یوحی الیه هذا الامر لیله و نهاره. فقیل له: یوحی الیه؟! فقال: انه لیس یوحی الیه وحی نبوه، ولکنه یوحی الیه کوحیه الی ام مریم بنت عمران، و الی ام موسی، و الی النحل.. ان قائم آل‌محمد لاکرم عندالله من مریم بنت عمران، و ام موسی و النخل!

شب او را فرا رسد در حالی که بیش از همه ترس او را فرا گرفته باشد، و صبح می‌کند در حالی که بیش از همه در امن و امان باشد!. شب و روز این امر به او وحی می‌شود!

گفته شد: مگر به او هم وحی می‌شود؟!

فرمود: نه مانند پیامبران، بلکه آن چنانکه به مادر مریم و مادر موسی و زنبور عسل وحی شده است. به خدا سوگند، قائم آل‌محمد صلیاللهعلیهوآله در نزد حضرت پروردگار از مادر موسی و مریم و زنبور عسل گرامی‌تر است.[24]

در قرآن کریم در هر سه مورد لفظ وحی به کار رفته است.[25]

200. ان لصاحب هذا الامر غیبه لا بد منها، لامر لم یوذن لنا فی کشفه لکم، و وجه الحکمه فی غیبته وجه الحکمه فی غیبات من تقدمه من حجج لله تعالی ذکره، ان وجه الحکمه لا ینکشف الا بعد ظهوره، کما لم ینکشف وجه الحکمه لما اتاه الخضر من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسی، الا وقت افتراقهما.

و متی علمنا انه عزوجل حکیم، صدقنا بان افعاله کل‌ها حکیمه و ان کان وجه‌ها غیر منکشف لنا.

برای صاحب این امر غیبتی هست که چاره‌ای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازه افشای آن‌ها داده نشده است. اجمال حکمت آن، همان حکمت غیبت پیامبران پیشین است. که دلیل اصلی آن جز بعد از ظهور دانسته نمی‌شود، چنانکه حکمت کارهای شگفت‌انگیز حضرت خضر برای حضرت موسی کشف نشد تا وقتی که از یکدیگر جدا شدند آنگاه معلوم شد که چرا کشتی را سوراخ کرد و جوان را کشت و دیوار را بنا کرد؟!!

هنگامی که خدای تبارک‌وتعالی را حکیم بدانیم، همه افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، اگر چه علت برخی از آن‌ها برای ما روشن نباشد.[26]

201. ان للقائم غیبه قبل ان یقوم. انه یخاف – و اما بیده الی بطنه

برای قائم ما پیش از آنکه قیام کند، غیبتی هست. زیرا برای او ترس کشته شدن هست.[27]

اگر ترس کشته شدن نبود و حکمت‌های دیگری که پیشوایان معصوم علیهمالسلام اجازه افشای آن‌ها را نداشتند و برای ما پوشیده مانده است؛ نبود، هرگز برای حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه روا نبود که در پشت پرده غیبت مخفی شود و در روی زمین این چنین به خدا نافرمانی شود. و بر او بود که ظهور کند و رنج‌های طاقت‌فرسا را تحمل کند و حق را پیاده کند و باطل را ریشه کن سازد. که مقام حجت‌های خدا با تحمل شدائد بالا می‌رود. پر واضح است که تحمل شدائد ناشی از غیبت، برای حجت خدا بسیار دشوارتر از تحمل شدائد قیام و نهضت است، که بیش از یازده قرن آن را بر خود هموار نموده است.

ولی چه کند که به تحمل این شدائد مأمور است و حکمت آن پیش از پایان یافتن دوران غیبت روشن نخواهد شد.

202. ان فرعون لما وقف علیان زوال ملکه علی ید مولود من بنی‌اسرائیل، امر اصحابه به شق بطون الحوامل من نساء بنی‌اسرائیل، حتی قتل فی طلبه نیقا و عشرین الف مولود!. و تعذر علیه الوصول الی قتل موسی به حفظ الله تبارک‌وتعالی. و کذلک به نو امیه و به نو العباس، لما وقفوا علی زوال ملک الامرء و الجبابره منهم علی یدی القائم منا، ناصبوا العداوه و وضعوا سیوفهم فی قتل اهل‌بیت رسول الله و اباده نسله، طمعاً منهم بالوصول الی قتل القائم! فابی اللهان یکشف امره لواحد من الظلمه، [و یابی الله الا ان یتم نوره ولوکره الکافرون].

هنگامی که فرعون باخبر شد که سلطنت او به دست کودکی از بنی‌اسرائیل نابود خواهد شد، دستور داد شکم زن‌های حامله را از بنی‌اسرائیل پاره کنند. و در جستجوی آن کودک موعود بیش از بیست هزار نوزاد بکشت. ولی قدرت کشتن موسی را پیدا نکرد و او در تحت حفاظت حضرت احدیت زنده ماند. همچنین بنی‌امیه و بنی‌عباس آگاه شده‌اند که سلطنت آن‌ها و سلطنت همه ستمگران به دست قائم ما از بین خواهد رفت، از این رهگذر با ما اهل‌بیت دشمنی سرسختی آغاز کرده‌اند و با تمام قدرت به کشتن اهل‌بیت پیامبر برخاسته‌اند، تا شاید قائم را از بین ببرند ولی خداوند هرگز احدی از ستمگران را به کشتن او موفق نخواهد نمود: که خداوند جز به اتمام نور خود اذن نمی‌دهد، اگر چه کافران آن را خوش ندارند.[28]

آری خلفای اموی و عباسی در امر حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه چون مردم زمان ما هیچ‌گونه شک و تردیدی نداشتند و برای آن‌ها قطعی و مسلم بود که موضوع حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه امر محتوم و تخلف‌ناپذیر است و می‌دانستند که در عهد آن‌ها به دنیا خواهد آمد. از این رهگذر در صدد کشتن پدران او برآمده بودند، زیرا بیم آن را داشتند که دستگاه سلطنت آن‌ها به دست او برچیده شود.

شبیه این حدیث از امام حسن عسکری علیهالسلام نیز روایت شده است.

203. وکذلک النمرود، فانه لما علم ان زوال ملکه یکون علی ید النبی ابراهیم علیهالسلام و کل نساء قومه بالحبالی من الناس، و عزل الرجال عن النساء حتی یقتل کل مولود ذکر فی تلک السنه

همچنین است نمرود، هنگامی که مطلع شد که سلطنت او به دست حضرت ابراهیم پیامبر از بین خواهد رفت، بر همه زن‌های حامله جاسوس‌هایی گماشت تا هر کودک پسری در آن سال به دنیا بیاید سر ببرند. آنگاه مردان را از زنان جدا ساخت تا از انعقاد نطفه ابراهیم جلوگیری نماید.[29]

204. ان القائم تمتد لیصرح الحق عن محضه، و یصفو الایمان من الکدر به ارتداد من کانت طینته خبیثه من الشیعه الذین یخشی علیهم النفاق اذا احسوا بالاستخلاف و التمکین و الامن المنتشر فی عهد القائم علیهالسلام. ثم تلا الایه: [حتی اذا استیس الرسل، و ظنوا انهم قد کذبوا جاءهم نصرنا].

غیبت قائم عجلاللهتعالیفرجه به طول می‌انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی خالص شود و هر که از شیعیان سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم عجلاللهتعالیفرجه آگاه شود، از در نفاق درآید، به ارتداد گراید، و با ارتداد آن‌ها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود. آنگاه این آیه[30]  را تلاوت فرمود: [تا هنگامی که پیامبران نومید شدند و مردم خیال کردند که آن‌ها را به دروغ وعده عذاب داده‌اند، یاری ما فرا رسید].[31]

پرواضح است که پیامبران هرگز نومید نمی‌شوند و سینه‌هایشان از مقدرات الهی تنگ نمی‌شود و در وقوع وعده‌های حضرت احدیت دچار تردید نشده، از تکذیب مردم هراسی به خود راه نمی‌دهند. بلکه این مؤمنان هستند که تحملشان تمام می‌شود و بی‌تابی می‌کنند و به نومیدی می‌گرایند. و شاید منظور از پیامبران در این آیه، گروندگان آن‌ها باشد که از نظر ادب عربی به آن حذف مضاف گفته می‌شود، که مضاف (اتباع) حذف شده و مضاف‌الیه (رسل) به جای آن نشسته است. در این صورت معنی چنین می‌شود: تا هنگامی که پیروان پیامبران نومید شدند و...

آری ما پیروان راه انبیا هستم که در اثر ناخالصی در ایمان امکان آن هست که با طولانی شدن دوران غیبت دچار شک و یأس و نومیدی شویم و به همین دلیل آثار یأس در برخی از افراد ضعیف الایمان عصر ما ظاهر می‌شود، و برخی از به‌ظاهر مسلمان‌ها می‌گویند: ما چیزی را که در زیر چاقوی آزمایش تشریح نکنیم، نمی‌پذیریم!!.

205. لیغیبن عنهم حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل‌محمد حاجه!

به خدا سوگند در پشت پرده غیبت نهان می‌شود تا آن‌ها بگویند: خدا نیازی به آل‌محمد ندارد!! [32]

امام صادق علیهالسلام بعد از نقل یکی از حکمت‌های غیبت که همان آزمایش الهی است، از کمی یار و یاور شکایت نموده می‌فرماید:

206. و لکن من شیعتنا من لایعدو صوته سمعه، ولا شجاوه بدنه، ولا یخاصم فینا و الیا، ولایجالس لنا عائبا، ولا یحدث لنا ثالیا، ولا یحب لنا مبغضا، ولایبغض لنا محبا

و لکن گروهی از شیعیان ما صدایشان از گوششان تجاوز نمی‌نماید و ناله‌شان از خودشان تجاوز نمی‌کند، هرگز با دوستدار ما دشمنی نمی‌ورزند و هرگز با دشمن ما آشتی نمی‌کنند، فضایل ما را به منکران حقوق ما بازگو نمی‌کنند، محبت دشمنان ما را به دلشان راه نمی‌دهند، کینه دوست ما را به دل نمی‌گیرند.[33]

آری شیعه حقیقی که با اخلاق پیشوایان خود متخلق است خشم خود را فرو می‌برد، شکایت به پیش احدی جز خدا نمی‌برد، به ویژه هنگامی که کمی یاران را مشاهده نماید، آنگاه شکیبایی پیشه می‌سازد و اندوه خود را در دلش پنهان می‌نماید. به وظیفه یک شیعه واقعی که تولی و تبری است عمل می‌کند تا خداوند یاورانی برساند که بتواند صدای دادخواهی را در چهارگوشه جهان به طنین درآورد و در میدان نبرد حق و باطل، روی در روی باطل بایستد تا امر خدا را زنده سازد و یا در این راه جان بسپارد.

امام کاظم علیهالسلام می‌فرماید:

207. له غیبه یطول امدها، خوفا علی نفسه من القتل، یرتد فیها قوم و یثبت آخرون

برای او از ترس کشته شدن غیبتی هست که مدتش بس دراز خواهد بود. در دوران غیبت او قومی به ارتداد گراییده، گروهی دیگر پابرجای می‌مانند.[34]

واژه ترس که در این احادیث شریفه تعبیر شده غیر از ترسی است که در ذهن افراد ساده‌لوح ترسیم می‌شود، اینجا منظور از ترس آن حالت پیش‌بینی و پیشگیری است که صاحبان مسئولیت خطیر باید داشته باشند و هرگز خود را در معرض کشته شدن قرار ندهند.

بدیهی است که برای اولیای خدا کشته شدن در راه هدف بسیار شیرین و گواراست ولی هرگز نباید خود را در معرض تهلکه قرار دهند که خود نافرمانی است و آن‌ها به فرمان خدا باید از خطر دوری کنند، اگر چه باکی از کشته شدن ندارند. چنانکه برای ما جایز نیست که نماز را پیش از فرا رسیدن وقتش انجام دهیم و یا روزه را پیش از ماه رمضان بگیریم. برای آن‌ها هم جایز نیست که نقد جانشان را پیش از موعود مقرر تقدیم کنند.

مسئولیت امام چون مسئولیت پیامبر بسیار خطیر است. او نمی‌تواند حتی یک لحظه پیش از فرا رسیدن فرمان خدا قیام کند. او نمی‌تواند برای خشنودی شیعیان شتاب‌زده، یا پاسخگویی به افراد فضول، در کار خود شتاب کند. آنان که امروز می‌گویند: چرا امام ظهور نمی‌کند؟! ما که همه یار و یاور او هستیم! اگر امام ظهور کند بسیاری از آن‌ها اگر خود، علیه حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه حیله نکنند، حداقل از یاری آن حضرت سرباز می‌زنند! که ویران کردن کاخ‌های استبداد و فروریختن رژیم‌های ستمگر به این آسانی نیست که برخی گمان می‌کنند!.

امام رضا علیهالسلام می‌فرماید:

208. ذاک الرابع من ولدی. یغیبه الله فی ستره ماشاء الله

چهارمین فرزند من، خدایش او را در پشت پرده غیبت پنهان می‌سازد تا وقتی که خود می‌خواهد.[35]

209. القائم لایری جسمه، ولا یسمی باسمه

قائم عجلاللهتعالیفرجه خود دیده نمی‌شود و نامش برده نمی‌شود.[36]

210. کانی بالشیعه، عند فقدهم الثالث من ولدی ای العسکری علیه‌السلام – یظلبون المرعی فلا یجدونه، لان امامهم یغیب عنهم، لئلایکون فی عنقه لاحد بیعه اذا قام بالسیف.

گویی شیعیان را با چشم خود می‌بینم هنگامی سومین فرزندم امام حسن عسکری را از دست می‌دهند، به دنبال پناهگاهی می‌گردند و پیدا نمی‌کنند. زیرا امامشان از آن‌ها غایب می‌شود تا بیعتی به گردن او نباشد و روزی با شمشیر قیام کند.[37]

امیرمؤمنان علیهالسلام در همین زمینه می‌فرماید:

211. للقائم غیبه امدها طویل! کانی بالشیعه یجولون جولان الغنم یظلبون المرعی فلا یجدونه!. الا و من ثبت منهم علی دینه لم یقس قلبه لطول غیبه امامه، فهو معی فی درجتی یوم القیامه

برای قائم عجلاللهتعالیفرجه غیبتی است که مدتش بسیار طولانی است. گویی شیعیان را به چشم خود می‌بینم که همچون گوسفند بی‌شبان به دنبال چراگاهی می‌گردند و نمی‌یابند. آگاه باشید! کسی که آن روز بر دین خود ثابت قدم باشد، قلبش از طولانی شدن غیبت امامش به قساوت نمی‌گراید و در روز رستاخیز در بهشت با من و در مقام من می‌باشد.[38]

خوشا به حال کسی که در این زمان پرآشوب بر صراط مستقیم ثابت قدم باشد و در طول زمان دچار شک و تردید نشود، گوارا باد بر او همسایگی امیرمؤمنان علیهالسلام در عالی‌ترین مقامات بهشتی، آن‌چنان که امیرمؤمنان وعده داده است.

امام هشتم در مورد توجیه غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه می‌فرماید:

212. جمیع الائمه قتلوا: منهم بالسیف: امیرالمؤمنین و الحسین. و الباقون قتلوا بالسم. قتل کل واحد منهم طاعته زمانه، و جری ذلک علیهم علی الحقیقه و الصحه

همه امامان کشته شدند، گروهی به شمشیر چون امیرمؤمنان و امام حسین، و گروهی با سم چون دیگر امامان. هر یک از آن‌ها را طاغوت‌های زمانشان کشته است. این جنایت‌ها واقعاً انجام یافته است در حالی که آن‌ها سالم و تندرست بودند.[39]

امام حسن عسکری علیهالسلام می‌فرماید:

213. وضع بنو‌امیه و بنو‌العباس سیوفهم علینا، لانهم کانوا یعلمون انه لیس لهم فی الخلافه حق، فیخافون من ان تسقر فی مرکزها، وسعوا فی قتل اهل‌بیت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و اباده نسله طمعا فی الوصول الی منع تولد القائم علیهالسلام اوقتله، فابی الله ان یکشف امره لواحد منه، الا ان یتم نوره ولو کره المشرکون

بنی‌امیه و بنی‌عباس شمشیرهای خود برای ما تیز کردند، زیرا به خوبی می‌دانستند که آن‌ها در خلافت حقی ندارند. آن‌ها از ترس اینکه خلافت به جای خود برگردد و در میان صاحبان اصلی‌اش مستقر شود، به کشتن اهل‌بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از بین بردن سلاله آن حضرت همت گماشتند. تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیری کنند و یا او را به قتل برسانند. ولی خداوند اراده کرد که امر او را برای احدی از دشمنان آشکار نکنند و نور خود را به اتمام برساند اگر چه مشرکان خویش ندارند.[40]

به طوری که پیش‌تر گفتیم، این نیز یکی از حکمت‌های غیبت است، زیرا رژیم حاکم با قدرت برای پیدا کردن اقامتگاه او تلاش می‌کرد. و انگیزه آن، شیوع امر حضرت مهدی علیهالسلام و رواج اعتقاد به ظهور آن مسلح الهی، و یقین قاطع بر ریشه کن شدن کاخ‌های ظلم و استبداد به دست آن یکتا بازمانده الهی بود. از این رهگذر بسیار بجا بود که ولادت او بر احدی از دشمنان روشن نباشد. پیشوایان معصوم ده‌ها سال، حتی صدها سال پیش از ولادت آن حضرت، خبر داده‌اند که ولادتش پوشیده خواهد بود و مادرش بانوی کنیزان است و پدر بزرگوارش داستان ولادت او را از همسرش پوشیده نگاه می‌دارد تا از زبان او چنین خبری طبق شیوه زمان پخش نشود. که همه ستمگران می‌دانستند او برای ویران کردن کاخ‌های ستمگران ذخیره شده است.

امام حسن عسکری علیهالسلام شیعیان را برای دوران غیبت آماده می‌ساخت. خود از آن‌ها دوری می‌کرد، احکام شریعت را از پشت پرده برای شیعیان بیان می‌فرمود و آن‌ها را به اخذ احکام این از پشت پرده عادت می‌داد. حقوق واجبه مردم را به توسط وکیلان خود می‌گرفت.[41] هدیه‌ها و بخشش‌های خود را با واسطه به مردم می‌رسانید. همه این امور را عمداً و برای زمینه‌سازی دوران فترت و غیبت انجام می‌داد. شیوه امام حسن عسکری علیهالسلام در مورد روابط خود با شیعیان دقیقاً مطابق است با شیوه‌ای که از طرف ناحیه مقدسه در غیبت صغری اتخاذ شده بود.

حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه می‌فرماید:

حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه در نامه خود به سفیر دومش محمد بن عثمان می‌نویسد:

214. [...و اما عله ما وقع من الغیبه، فان الله عزوجل یقول: یا ایها الذین آمنوا لاتسلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسوکم...] انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه. و انی اخرج حین اخرج ولابیعه لاحد الطواغیت فی عنقی. و اما وجه الانتقاع بی فی غیبتی، فکا لانتقاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب. و انی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء.

فاغلقوا باب السئوال عما لایعنیکم، ولاتتکلفوا ما کفیتم، و اکثروا من الدعاء بتعجیل الفرج، فان فی ذلک فرجکم، والسلام علی من ابتع الهدی

...اما در مورد علت غیبت، خدای تبارک‌وتعالی می‌فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگز نپرسید از مسائلی که اگر فاش شود شما را اندوهگین سازد...) [42] هر یک از پدران من، بیعتی از طاغوت‌های زمان به گردن داشت، ولی به هنگامی ظهور خواهم نمود که بیعت احدی از طاغوت‌ها به گردنم نباشد. و اما کیفیت انتفاع مردم از وجود من در زمان غیبت همانند انتفاع آن‌ها از خورشید است هنگامی که ابرهای تیره آن را بپوشاند. و من امان هستم برای اهل زمین، به طوری که ستارگان امان است برای اهل آسمان.[43]

در مورد چیزهایی که به شما سودی نخواهد داشت پرسش نکنید، و در مورد آنچه به شما بیان شده، خود را به‌زحمت نیندازید. و در رابطه با تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که فرج شما نیز به آن بسته است. و سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند.[44]

تشبیه غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه به پوشیده شدن خورشید در پشت ابر معنای دقیقی دارد که استفاده‌های ما را از آن خورشید فروزان در دوران غیبت بیان می‌کند، زیرا خورشید فایده‌های فراوانی دارد که حتی به هنگام نهان شدن در پشت ابرهای تیره نیز این فایده‌ها به ما و همه جانداران می‌رسد، که همه موجودات زنده جهان به نور و حرارت آن نیاز دارند اگر چه در پشت ابر باشد. اگر نور و حرارت خورشید نبود در نظام طبیعت و ناموس فطرت اختلال‌هایی پدید می‌آمد که واکنش طبیعی آن هستی همه موجودات زنده را به خطر می‌انداخت.

وجود اقدس حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه نیز چنین است که خود در پشت پرده غیبت نهان است ولی در اجتماعات ما حاضر و ناظر است. برای اشتباهات ما طلب آمرزش می‌کند، رفع گرفتاری‌ها را از خدا می‌خواهد و به برکت دعاهای او بسیاری از بلاها دفع می‌شود و به یمن وجود اقدس او مشمول عنایات و مراحم حضرت حق قرار می‌گیریم، اگر چه خود از دیده‌ها پوشیده است.

از دیگر فواید وجود مقدسش این است که او اسوه و الگوست و ما همواره تلاش می‌کنیم که از او پیروی کنیم و از خط او که صراط مستقیم است منحرف نشویم و به خط دیگری نگراییم، که فرمان خدا در این عصر منحصراً در خط او متبلور است.

آن‌ها که پیرو خط آن حجت پروردگار و یکتا بازمانده از حجت‌های حضرت احدیت، هستند: امر به معروف، نهی از منکر، توصیه به حق و توصیه به صبر می‌کنند، در امور دینی خود بسیار بیدار و هوشیار هستند و در برابر رژیم‌های ستمگر بسیار خود نگهدار هستند که هرگز جذب چنین رژیم‌هایی نمی‌شوند، و کاری انجام نمی‌دهند که رژیم‌های خون‌آشام سوژه‌ای علیه آن‌ها پیدا کنند.

حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه در پاسخ یکی از سفیرانش چنین نوشت:

215. ان دللتهم علی الاسم اداعوه. و ان عرفوا المکان دلوا علیه

اگر آن‌ها را به اسم رهنمون شوی، آن را افشاء می‌کنند، و اگر اقامتگاه را بشناسند، دشمنان را به آنجا راهنمایی می‌کنند.[45]

و در توقیعی که به دست حسین به روح نوبختی سومین سفیر از ناحیه مقدسه صادر شده است، قسمتی از رازهای غیبت چنین بیان شده است:

216. من بحث فقد طلب، و من طلب فقد دل، و من دل فقد اساط

کسی که بازگو کند، بازخواست می‌شود. آنکه بازخواست شود، او می‌دهد. آنکه لو دهد خون را هدر می‌سازد.[46]

تردیدی نیست در اینکه هر رژیمی به بقای خود دل‌بسته است، و هر رژیمی می‌داند که نابودی این رژیم‌های ظالمانه به دست حضرت ولی‌عصر است. هنگامی که کسی از حضرت ولی‌عصر گفتگو نماید، و رژیم خیال کند که او می‌تواند هر وقت خواست حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه را دیدار کند، بدون تردید او را دستگیر و زندانی می‌کند و با انواع شکنجه‌ها تلاش می‌کند که هر معلوماتی دارد، از او بگیرد. و پرواضح است که بیشتر مردمان در برابر شکنجه از خود ضعف نشان می‌دهند و معلومات خود را در اختیار رژیم حاکم قرار می‌دهند. در این صورت خود در شهادت امام بزرگوار سهیم خواهم بود.

این تحلیل طبق روال کلی اسرار نهفته در جهان است ولی در مورد حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه موضوع فرق می‌کند، زیرا کسی را یارای آن نیست که به جایگاه او وارد شود و به او آسیبی برساند. و این قضای مبرم و سرنوشت متقن آن حجت خداست.

این خلاصه و فشرده مطالبی است که از پیشوایان معصوم در مورد راز غیبت به ما رسیده است و مهم‌ترین راز آن به زمان ظهور موکول شده است. اما آن‌ها که از سرچشمه وحی بی‌بهره هستند، هر چه بگویند، به ظن و گمان گفته‌اند و به فلسفه‌بافی آن‌ها ارجی نخواهیم گذاشت، که هر چه از منطق وحی سرچشمه نگیرد و بر اساس منطق عقل استوار نباشد، پشیزی ارزش نخواهد داشت.


حکمت غیبت

جای تردیدی نیست که غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه به تقدیر حضرت احدیت است و خداوند در کارهای خود با کسی مشورت نمی‌کند که او حکیم است و تمام کارهایش مطابق حکمت است از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌شود ولی مردمان از آنچه انجام می‌دهند مسئول هستند.[1]

غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه روی مصالح و حکمت‌هایی است که ما آن‌ها را درک نمی‌کنیم و عقول ما به کنه آن‌ها نمی‌رسد و لکن تردیدی نداریم در اینکه مطابق حکمت است ولی مغزهای کوچک ما که در داخل جمجمه‌های استخوانی محدود است، توانایی درک حقیقت غیبت و راز واقعی آن را ندارد، که راز واقعی آن به هنگام ظهور آن حضرت کشف خواهد شد.

به مؤمن واقعی که به مبداء و معاد ایمان آورده و احکام شریعت را بی‌چون و چرا پذیرفته است، می‌گوییم:

غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه را چون دیگر احکام شریعت بپذیر، اگر چه سر آن بر تو روشن نباشد. تو مسح سر و پا را در وضو پذیرفته‌ای، اگر چه سر آن را نمی‌دانی. آن شستن نیست تا بگویی برای نظافت است، و چون دیگر اعضای وضو نیست که حکمت روشنی داشته باشد. پس به‌مقتضای آنچه که دلایل قطعی سرچشمه گرفته از منطق وحی ایجاب می‌کند معتقد باشد، که فرمان خداست و خدای حکیم هر چه فرموده مطابق حکمت است، و کسی را در علم خود شریک نکرده است.

اما کسی که به دنبال راز غیبت و اسرار آن تلاش می‌کند، به او می‌گوییم:

به‌مقتضای فهم و ادراک خود، خوب بیندیش و فکر خود را به کار بینداز، تا پاسخی را که دلت آرام شود و عقلت بپذیرد، پیدا کنی. ولی به هوش باش که شتاب نکنی و چیزی را به‌طور حتم و جزم نگوی، و پیش از مطالعه تحقیقات پیشینیان به انکار آن برنخیز، که در بررسی سیر اندیشه گذشتگان درس‌های بسیار سودمندی برای پژوهشگران هست. و کسی که از نتیجه تلاش پشتیبان روی می‌تابد و با دیده انکار به افکار آن‌ها می‌نگرد، اندیشه خود را در مجهول به کار می‌گیرد و در راه تاریک گام می‌سپارد، مثل او، مثل شتری است که در شب تاریک در بیراهه گام برمی‌دارد و پیش می‌رود!

پژوهشگر واقعی کسی است که افکار امروز و دیروزش را در کنار یکدیگر قرار دهد و سیر اندیشه خود را با کمک نورانی متکی بر تجربیات گذشتگان بیازماید، از کسی که راه را پیدا کرده و به پیروزی دست‌یافته درسی بیاموزد، و از کسی که راه را گم‌کرده و خود را تباه ساخته، تجربه‌ای بیندوزد و ابتکارات ارزنده افکار خلاق خود را بر آن‌ها بیفزاید. که گفته‌اند: داناترین ابتکارات ارزنده افکار خلاق خود را بر آن‌ها بیفزاید. که گفته‌اند: داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود اضافه سازد.

اما کسی که به دنبال غیبت دیگری، مشابه غیبت حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه می‌گردد، یادآور می‌شویم:

الف: مگر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از ترس جان خود، در تحت حمایت عموی بزرگوارش حضرت ابوطالب، بزرگ سرزمین ابطح و سرور اولاد هاشم، در شعب ابوطالب مختفی نشد؟! [2]

ب: مگر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مدت‌های بسیار طولانی، برای حفظ جان و حراست از رسالت مقدسه‌اش، و فرار از کسانی که او را آزار می‌رسانیدند و در برابر عبادت و خودسازی او مانع ایجاد می‌کردند، و در برابر آن‌ها یار و یاوری نداشت، در غار حراء مختفی نشد؟! [3]

ج: چرا حضرت ادریس مدت 20 سال برای ترس از امت گمراه خود، که دعوت او را رد کرده با و به ستیز برخاسته بودند، غیبت نمود؟! [4]

د: چرا حضرت موسی مطابق نقل قرآن کریم می‌گوید: (من از شما فرار کردم، هنگامی که از شما ترسیدم. پس آنگاه پروردگارم به من حکم نبوت عطا فرمود و مرا از پیامبران قرار داد) [5] مگر جز برای این بود که فرصتی پیش آید که بتواند حق را احقاق نموده، باطل را ریشه کن سازد؟! [6]

روی این بیان همواره غیبت‌ها از ترس سرچشمه گرفته است، ولی پیش‌تر گفتیم که منظور از ترس، ترس شخصی و فرار از قتل نبوده است. بلکه ترس و واهمه حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه که خداوند او را برای ریشه کن ساختن ظلم و ستم و اجرای عدالت در پهنه گیتی ذخیره نموده است، از این است که نقصی در پیاده کردن برنامه پیش آید. از این رهگذر او منتظر فرا رسیدن موعد مقرر است تا در روزی که خداوند فرمان ظهور بدهد، ظهور کرده، ریشه ستم و ستمگران را بخشکاند و طاغوت‌ها را نابود سازد و حق را در تمام ابعادش پیاده نماید و باطل را از ریشه و بن نابود سازد.

از این رهگذر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن‌قدر از صفات و نشانه‌های حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه را گفته که حجت بر همگان تمام شود، و تصریح نموده بر اینکه روز ظهور او از همگان پوشیده است، تا هر کس ایمان بیاورد از روی مدرک قطعی و برهان مسلم عقلی ایمان بیاورد و هر کس هلاک شود، پس از اتمام شدن حجت بر او هلاک شود.

احادیث حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه به‌قدری فراوان است که هر ستمگر و ستمکش آن را شنیده است، هر ستمگری از او واهمه دارد و هر ستمدیده‌ای او را پناه خود می‌داند. هر کس امر خدا را پذیرا شود و فرمان پیامبر را با گوش جان بشنود و طبق امر خدا و رسول صلیاللهعلیهوآله به امام غائب ایمان آورد، پاداش مؤمنان به غیبت را به دست می‌آورد و هر کس کافر شود خداوند از ایمان او بی‌نیاز است. خداوندی که از ایمان اقوام گذشته بی‌نیاز بود، از ایمان ما نیز بی‌نیاز است.

تاریخ انسان‌ها، اقوام بی‌شماری را به یاد دارد که درگذشته نزدیک و دور به خدا کفر ورزیده به کیفر کفر خود در همین رأی رسیده‌اند. امت اسلامی نیز از سنن امم گذشته مستثنی نیست. (با این تفاوت که خداوند به احترام پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برخی از کیفرهای دنیوی را از این امت مرحومه برداشته است.)

در میان امم گذشته هر کجا مصلحت ایجاب کرده، پیامبران عظیم‌الشأن مدتی کوتاه یا دراز از قوم خود غیبت اختیار نموده است:

حضرت ابراهیم، ادریس، صالح، یوسف، موسی، عیسی و حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله همگی مدتی در پشت پرده غیبت زیسته‌اند، چه اشکالی دارد که حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه نیز مدتی را در پشت پرده غیبت سپری کند؟ که حجت خدا در روی زمین، و حامل میراث‌های پیامبران و تنها بازمانده خداست که پیام آسمان را به همراه دارد و نغمه نوید آزادی را به عالم بشریت به ارمغان خواهد آورد.

تاریخ به ما می‌گوید: هر یک از امامان معصوم که در عهد ستمگران بنی‌امیه و بنی‌عباس زندگی می‌کردند، تمام عمرشان را با زندان و تبعید و زیر فشار سپری کرده‌اند و در پایان طعمه شمشیر ستمگران شده، یا در زیر شکنجه آنان در سیاه‌چال‌های زندان و با زهر جفا به شهادت رسیده‌اند.

چه کسی از احوال امام موسی بن جعفر علیهالسلام در سیاه‌چال‌های هارون‌الرشید بی‌خبر است و نمی‌داند که شیعیان با چه زحماتی می‌توانستند به حضورش شرفیاب شده، احکام شریعت را از محضر مبارکش فرا بگیرند؟! آری امام کاظم علیهالسلام در حالی به آن‌ها از حلال و حرام سخن می‌گفت که زنجیر به گردن، غُل به دست و کُنده در پای داشت.

همین موسی بن جعفر علیهالسلام کیسه‌های زر و سیم را به بینوایان، نیازمندان و مراجعان هدیه می‌داد و عطایایش از عطیه‌های پادشاهان والاتر بود.

نظر خوانندگان گرامی را به این نکته جلب می‌کنیم که در شدیدترین روزها و سیاه‌ترین ایام، فتوی دادن برای امامان معصوم علیهمالسلام ممکن بود. زیرا دستگاه خلافت که برخلاف تمام اصول انسانی دنیا را بر اولاد پیامبر صلیاللهعلیهوآله تنگ می‌گرفت تا در برابر خلفا خطری احساس نشود، برای شیعیان تا حدی آزادی می‌داد، تا جلو انفجار گرفته شود. زیرا آن‌ها به خوبی می‌دانستند اگر خفقان به حد اعلی برسد وقوع انفجار حتمی خواهد بود. از این رهگذر با ایجاد جو آزاد کاذب، از وقوع انفجار جلوگیری می‌کردند. به همین دلیل اگر کسی به بهانه داد و ستد وارد زندان می‌شد و از امام کاظم علیهالسلام سؤالات مذهبی می‌کرد، دستگاه خلافت چشم‌پوشی می‌کرد و این مقدار ارتباط را نادیده می‌گرفت.

ولی اوضاع در عهد حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه به طور کلی دگرگون خواهد شد، او دیگر به هیچ وجه تقیه خواهد کرد و با هیچ ستمگری عهد و پیمان نخواهد داشت که او شمشیر برنده خداست و برای نابود کردن ستمگران آفریده شده است.

امامان پیشین تمام هم و غمشان تحکیم مبانی عقیدتی مردم، و آشنا کردن آن‌ها با تفسیر قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود، ولی حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه به هنگام ظهور شمشیری را به دست خواهد داشت که برای بازسازی سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله خلق شده است. با این شمشیر کجی‌ها راست می‌شود، انحرافات زایل می‌شود، احکام فراموش شده احیاء می‌گردد. همه ستمگران هدف لبه تیز آن شمشیر الهی است.

هر ستمگری که از جایگاه او باخبر شود، بی‌رحم‌ترین مردمان برای او خواهد بود. که او نیز به هیچ ستمگری ترحم نخواهد کرد.

از هنگامی که حضرت نرجس خاتون به آن حجت خدا حامله بود، دستگاه ستم با تمام قدرت، نیروهای خود را بسیج کرده بود که آن چراغ فروزان را خاموش کند:

گماشتن جاسوسان به دودمان امامت، مراقبت قابله‌ها از همسران حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام، محاصره خانه امام به وسیله سپاهیان، همه و همه در همین رابطه بود.

دژخیمان دستگاه ستم در این کار به قدری جدی بودند که پس از شکست، و دست نیافتن به مولود مسعود، همه همسران و کنیزان امام حسن عسکری علیهالسلام را به سیاهچاله‌ها بردند و بیش از یک سال همه آن‌ها را در زندان نگه داشتند، تا اگر در میان آن‌ها حامله‌ای باشد در زندان وضع حمل کند، حتی برخی از آن‌ها را دو سال کامل در زندان نگه داشتند زیرا یکی از فقهای جور به آن‌ها اطلاع داده بود که حاملگی مادر امام زمان عجلاللهتعالیفرجه غیر عادی خواهد بود و لذا احتمال هست که مدت حملش نیز غیر عادی باشد!!.

گفته می‌شود: یکی از همسران امام حسن عسکری علیهالسلام برای این افکار دستگاه خلافت را منحرف سازد و کار ولادت حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه را بر آن‌ها مبهم نماید، ادعای حمل کرد و گفت: من حامله هستم! از این رهگذر او را دو سال کامل زندانی کردند به امید اینکه مادر حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه اوست و او حامله است و در زندان وضع حمل خواهد کرد!!. و اگر انقلاب بصره و شورش صاحب زنج دستگاه خلافت را به خود مشغول نمی‌کرد، آن بانوی محترمه را رها نمی‌ساختند. تا روزی که در سیاه‌چال جان بسپارد! [7]

آنچه برای حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه مقدر است برای پدران بزرگوارش مقدر نبود، برای آن‌ها خروج در برابر ستمگران مقرر نشده بود، پس از داستان کربلا، همه امامان معصوم علیهمالسلام موظف بودند که از رهگذر امر به معروف و نهی از منکر، در احیای احکام شریعت و شرح و تفسیر قرآن و سنت بکوشند و بیش از این تکلیفی نداشتند و در عین حال همواره از طرف طاغوت‌های زمان خود مورد تعقیب و شکنجه و تبعید و زندان بودند، و اگر شمشیر می‌کشیدند، اوضاع دگرگون می‌شد و هیچ‌کدام را زنده نمی‌گذاشتند و فلسفه وجودی‌شان از بین می‌رفت. از این رهگذر او چاره‌ای ندارد جز اینکه در پشت پرده غیبت در انتظار فراهم شدن شرایط، مساعد شدن اوضاع، آماده شدن زمینه قیام، و فرا رسیدن فرمان خدا، دقیقه شماری نماید. تا روزی که ظاهر می‌شود هر ستمی را نابود سازد و هر ستمگری را طعمه شمشیر نماید. مسئول غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه ستمگران بزرگ و کوچکی هستند که با ستمگری خود مانع به وجود آمدن آن حکومت عدالت و آزادی می‌باشند که به زودی با ظهور حجت خدا شاهد زبونی این سردمداران ظلم و استبداد خواهیم بود. انشاء الله.

امیدوارم به زودی شاهد بانگ آزادی جبرئیل امین باشیم که در میان آسمان و زمین می‌گوید: ای اهل عالم! مژده، مژده که صاحب امر، ولی‌عصر و ناموس دهر ظهور کرد. و همه خود را آماده یاری و فداکاری و جانبازی در برابر آن حجت پروردگار بنماییم. انشاء الله.

در آن روز خواهیم دید که سنگرهای ظلم و استبداد چگونه در برابر سپاه کفر ستیز آن کعبه مقصود و قبله موعود، یکی پس از دیگری سقوط می‌نماید، و آن‌ها که در صدد خاموش کردن آن مشعل هدایت برمی‌آیند، خود در آتشی که برافروخته‌اند، طعمه حریق می‌شوند:

چراغی را که ایزد بر فروزد             هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

اگر سؤال شود: اگر غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه به دلیل ترسی از جانش باشد، و منتظر فرا رسیدن فرمان خدا باشد که او را با تأییدات ویژه‌اش فرمان ظهور دهد، پس چرا خداوند در انجام آن تأخیر می‌نماید؟!

در پاسخ می‌گوییم: پاسخ این پرسش در سخنان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و گفتار پیشوایان معصوم علیهمالسلام منعکس است، و آن اینکه غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه وسیله آزمایش مؤمنان و غربال شدن منکران در طول تاریخ است.

گاهی گفته می‌شود: اکنون که حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه در تحت عنایت حضرت احدیت است و خداوند دست دشمنان را از آسیب رسانیدن به آن حضرت کوتاه نموده است، پس چرا ظهور نمی‌کند، و حق او را احقاق، و باطل را ابطال نمی‌نماید؟! مگر این غیبت در این شرایط به معنای تعطیل حجت خدا نیست؟!

از طرف دیگر، به هنگام ظهور با قوه قهریه ظهور می‌کند و هیچ قدرتی را یارای مقاومت در برابر او نخواهد بود. آیا چنین دعوتی که همراه با شمشیر باشد، اجباری نیست؟! مگر نه این است که باید فرد مؤمن با کمال آزادی ایمان را بپذیرد و هرگز برای پذیرش آن اعمال زور نشود؟! تا هر کس به اختیار و آزادی ایمان بیاورد نجات پیدا کند و هر کس با سوء اختیارش راه کفر و عناد پیش گیرد هلاک گردد. و آیا در میان ما افراد شایسته‌ای هستند که یار و یاور آن حضرت باشند؟ یا ما نیز چون بنی‌اسرائیل خواهیم بود که به حضرت موسی گفتند: تو و پروردگارت بروید و با فرعونیان بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم.[8]

آری ای انسان ماجراجو! مگر خداوند متعال از حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه تواناتر بر نابود ساختن ستمگران نمی‌باشد؟! پس چرا به آن‌ها مهلت می‌دهد و آن‌ها را در انتخاب راه تباهی آزاد می‌گذارد؟! چرا از آن‌ها انتقام نمی‌گیرد؟!

لکن همه می‌دانیم که در مورد خداوند متعال جای: کی؟ چرا؟ و چگونه؟ نمی‌باشد. او هرگز شتاب نمی‌کند، زیرا شتاب از آن کسی است که بترسد بعداً دسترسی پیدا نکند.

او از راه لطف بی‌کران و رأفت فراوان، به بندگان مهلت می‌دهد، برای آن‌ها نوید دهنده و بیم دهنده می‌فرستد، و همه راه‌هایی را که در هدایت آن‌ها مؤثر است به کار می‌گیرد، تا آن‌ها هدایت شوند و از گمراهی رهائی یابند. در این میان اگر به غیبت امام عجلاللهتعالیفرجه فرمان داده، به دلایلی است که ما به دست خود فراهم نموده‌ایم وگرنه او جز رأفت و مرحمت در حق ما انجام نمی‌دهد. و مردم به هر حال در تحت اختیار او هستند، هرگز نمی‌توانند از دست انتقام او خارج شوند و هرگز قدرت آن را ندارند که از زیر آسمان و یا روی زمین او بیرون روند و از تیررس او دور گردند: پس کافران را مهلت بده تا مدتی ناچیز آن‌ها را مهلت بده.[9]

گاهی گفته می‌شود: پس چرا مانند پدران بزرگوارش به صورت ظاهر در میان مردم زندگی نمی‌کند، که به دور از مسائل سیاسی امر به معروف و نهی از منکر نموده، همگان را به عدالت فردی و اجتماعی توصیه فرماید، و در محدوده امکانات خود امور ملت را اصلاح نماید، تا روزی به اصلاح جهانی برسد ولو در مد هزاران سال؟!

در پاسخ می‌گوییم: آری پدران بزرگوارش دقیقاً چنین برنامه‌ای را انجام دادند ولی دشمنان آن‌ها را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند و حتی یک تن از آن‌ها به اجل طبیعی از دنیا نرفت. بلکه در عین شادابی و تندرستی به تیغ ستم و یا زهر جفا به شهادت رسیدند، و به آن نتیجه که مترقب از آن‌ها بود، نرسیدند. اما در مورد حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه موضوع فرق می‌کند، زیرا او تنها بازمانده از حجت‌های حضرت احدیت است که برای ویران کردن کاخ‌های ظلم و استبداد تأمین شده است، او دیگر نباید کشته شود تا به این انقلاب عظیم جهانی خود دست بزند و پرچم عدالت را در سرتاسر کره خاکی به اهتزاز درآورد. از این رهگذر برنامه او با امامان پیشین دقیقاً فرق می‌کند.

اما اینکه حجت خدا در روی زمین هست ولی اقدام به تشکیل حکومت نمی‌کند، این مطلبی است که در مورد همه امامان معصوم جاریست، زیرا امامان پیشین گذشته از اینکه در روی زمین بودند و به صورت ظاهر هم بودند ولی باز هم‌چنین اقدامی نکردند، حتی امام رضا علیهالسلام هنگامی که فرصت تشکیل حکومت برایش پیدا شد، امتناع نمود و حتی اگر تهدید به قتل نبود ولایتعهدی را هم نمی‌پذیرفت. در صورتی که همه شیعیان یار و یاور آن حضرت بودند و مأمون الرشید برای خشنودی شیعیان و جلوگیری از شورش آنان دست به این کار زد. آنگاه امام را وادار نمود که به مرو (خراسان) مسافرت نماید و خود به او ملحق شد و در آنجا با هزاران حیله و خدعه آن حضرت را به شهادت رسانید و در سرتاسر جهان پهناور اسلام اعلام عزای ملی نمود.[10]

اغراض سیاسی مردمان دنیاپرست پدران بزرگوارش را از مقامی که خداوند برایشان تعیین فرموده بود به دور ساخت، ولی آن‌ها هرگز برای به دست آوردن آن شمشیر نکشیدند و هرگز به دست آن‌ها نرسید، جز مدت کوتاهی در حق امیرمؤمنان علیهالسلام که همه آن مدت هم با جنگ‌های داخلی سپری شد که بعد از آن بیعت بی‌سابقه در تاریخ جهان، عدالت او را تحمل نکردند ناکثین و قاسطین و مارقین خروج کردند و جنگل‌های جمل، صفین و نهروان را به وجود آوردند. طلحه و زبیر مردند ولی ناکثین همواره هستند، معاویه و عمرو عاص مردند و قاسطین زنده‌اند، نهروانی‌ها مردند ولی نسل مارقین از بین نرفته است، از این رهگذر هر امام عادلی به جز با برنامه وسیع حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه در برابر ناکثین، قاسطین و مارقین زمان خود محکوم به شکست است.

اما اینکه چرا برای دوستان مورد اعتماد خود ظاهر نمی‌شود؟! برای اینکه افشاء نشود تا مقدرات الهی فرا رسد. غیبت او در این مدت طولانی نشانه آن است که مردمان این قرون متمادی شایستگی آن را ندارند که یاور حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه باشند!.

این غیبت، هم‌چنین وسیله آزمایش دوست و دشمن است، که دوست پاداش صبر و شکیبایی و تحمل درد هجران و شماتت دشمن را خواهد دید و دشمن به کیفر انکار، تکذیب، ایذاء و شماتت خود خواهد رسید. انتظار زمینه مساعد و فرصت مناسب اجتناب ناپذیر است، اگر چه این انتظار موجب تعطیل شدن برخی از احکام شریعت باشد، تا دل‌ها آماده پذیرش سخن ناصح مشفق باشد، و ندای عدالت‌خواهی در ضمیر او اثر مطلوب بگذارد. و این در صورتی امکان‌پذیر است که ظلم و ستم جهانی شود، تازیانه ستم، پیکر همگان را بنوازد و تلخی تعدی و تجاوز به حقوق دیگران، به کام همگان برسد، تا همگان تشنه عدالت شوند و به دنبال منادی عدل گام بردارند.

اگر انسان تلخی ظلم را نچشیده باشد، نسیم عدالت را تشخیص نمی‌دهد. از اینجاست که می‌بینیم یکی از مسلمانان کم شعور خطاب به رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله می‌گوید: ای پیامبر! عدالت را پیشه کن!! [11]

پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که پیاده کننده عدل آسمانی بر فراز کره خاکی بود، با آن اخلاق پسندیده بی‌نظیرش او را مورد نوازش قرار داد و فرمود: وای بر تو، اگر من هم با عدالت رفتار نکنم پس چه کسی با عدالت رفتار خواهد نمود.؟!!.

اما حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه او حکم داوُدی خواهد نمود، او که حقایق امور را می‌داند بر طبق علم خود داوری خواهد کرد. منافقان در زمان او روزگار سختی خواهند داشت، زیرا او از اعماق دلشان آگاه خواهد بود و بر اساس مقتضای باطنشان آن‌ها را به کیفر خواهد رسانید. در این رابطه در بخش دیگری سخن خواهیم گفت.

پذیرش چنین زمامداری آسان نیست، بلکه لازم است وعده خدا فرا رسد حق ظاهر شود و باطل نابود گردد، تا همگان چنین نظامی را پذیرا شوند. اما اینکه کی این زمینه مهیا خواهد شد؟ به مشیت خدا بستگی دارد و جز خدا کسی از آن آگاه نیست.

فرعون مدت بیست و چند سال حضرت موسی را در خانه خود پرورش داد، بدون اینکه او را بشناسد و بداند که او همان موسای موعود است و در تمام این مدت شکم زن‌های حامله را می‌شکافت و نوزادشان را به قتل می‌رسانید و حضرت موسی این جنایات را با چشم خود می‌دید ولی فرعون او را نمی‌شناخت. و اکنون مدت یازده قرن و نیم است که حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه در میان ماست و شاهد اعمال ناروای ماست، او ما را می‌بیند و می‌شناسد، ولی ما او را می‌بینیم و نمی‌شناسیم.

از مطالب یاد شده در این بخش به این نتیجه می‌رسیم که غیبت حضرت ولی‌عصر عجلاللهتعالیفرجه حکمت‌هایی دارد که در روایات به آن‌ها اشاره شده، و حکمت‌های دیگری دارد که بعد از ظهور کشف خواهد شد.

کوتاه سخن اینکه: به طوری که ظهور حضرت بقیه‌الله عجلاللهتعالیفرجه در آن روز یکی از الطاف بی‌پایان حضرت احدیت است، غیبت او نیز امروز یکی از الطاف بیکران خدای تبارک‌وتعالی است.

  • مهدی پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">